مهمان: سرکار خانم امینه نگهبان، کارشناس برنامه ریزی درسی دانش آموزان با آسیب بینایی موضوع: مواجهه با کمبینایی تاریخ برگزاری: ۱۴۰۱/۰۷/۲۶
-امروز در خدمت خانم امینه نگهبان هستیم کارشناس برنامه ریزی درسی افراد با آسیب بینایی با بیش از سی سال فعالیت در حوزه افراد با آسیب بینایی، کارشناس ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی و یکی از معلمهای باسابقه مدارس نابینایان مثل شهید محبی و نرجس. خیلی خوشحالیم که به موسسه ما اومدید و امیدوارم که بتونیم در کنار همدیگر یک برنامه خوبی داشته باشیم و دوستان بتونند استفاده کنند.
-ضمن سلام و احترام خدمت تمامی مخاطبین و همچنین شما آقای طاهریان بزرگوار. ممنونم از اینکه فرصتهای تعامل و گفتگو رو برای دوستان عزیز فراهم می کنید. امیدوارم که این سلسله بحثها و علی الخصوص این جلسه، جلسه مفیدی باشه و بعد از اتمامش نسبت به آنچه که بودید یه قدم به سمت جلو برداشته باشید.
در ابتدای عرایضم تبریک عرض می کنم هفته وحدت رو و میلاد حضرت رسول و امام جعفر صادق و همچنین گرامیداشت روز جهانی نابینایان رو و امیدوارم که این روز فرصتی باشه برای ما و تک تک افراد جامعه، هم توانمندی های این گروه به درستی به جامعه معرفی بشه و هم محدودیتهایی که این قشر به نوعی باهاش مواجهند و از سویی دیگه انتظاراتی که از جامعه میره در این خصوص بخواد برخورد داشته باشه و انتظارات رو به نوعی براورده بکنه.
-خیلی متشکر. بی شک با توجه به تجربه ای که دارید برنامه خوبی خواهد بود.
-بحث اصلی این جلسه مون پذیرش آسیب بیناییه علی الخصوص برای افرادی که از بدو تولد دارای این آسیب نیستند. به فراخور شرایطی که براشون پیش میاد (یه سانحه یا بیماری) منجر به این میشه که فرد از یه فرد بینا تبدیل به یه فرد کم بینا یا نابینا بشه. مسلما یه چنین اتفاقی برای خود فرد و اطرافیانی که با این فرد دارند زندگی می کنند چالشها و نگرانی هایی رو به وجود میاره. چطور در این مسیر به مرحله پذیرش برسیم؟ چرا که زندگی ادامه داره قراره که ما با همین شرایط جدید زندگی رو پیش ببریم. سعی می کنیم گذرا بهش اشاره داشته باشیم.
در این رهگذر فردی که دارای آسیبه یه وظایفی رو داره و افرادی هم که با این فرد به عنوان اعضای خانواده و شهروند به نوعی در ارتباطند وظایفی رو دارند که باید کمک بکنند تا فرد دارای آسیب بینایی بتونه از این موقعیت گذر داشته باشه.
با نگاهی به آمار، افراد با آسیب بینایی به نسبت معلولین تعدادشون کمه، ولی گستره آسیب بینایی از کم بینایی تا نابینایی مطلق است. یعنی شاید کمتر دو فرد دارای آسیب بینایی رو داشته باشیم که شرایط بینایی یکسانی دارند. هر کدوم از این افراد به فراخور بیماریشون و فراخور شرایطی که بهشون عارض شده دنیاشون متفاوته. خوب تعاریف هم مطابق با شرایطی که وجود داره نسبت به اینها متفاوته. قانونی میاد این افراد رو به نابینا و کم بینا تعریف میکنه. برای اینکه حق و حقوقی رو بهشون می خواد بده. متولیان آموزش برای اینکه روشهای آموزشیشون رو مطابق با نیازهاشون ارائه کنند. اما اصل ماجرا زمانی پرچالشه که ما در جایگاه آموزشی با دانش آموزانی که بر اثر یک حادثه یا بیماری دچار این عارضه شدند و وارد مجمووعه ما می شوند. شاید فرصتهای اولیه تحصیلات و فرصتهای اولیه تقویت حواس از جمله حس لامسه رو از دست دادند و با یک شک بزرگی مواجهند چون واقعا آسیب بینایی مسئله کمی نیست. فردی که تا دیروز می دیده و امروز با یه دنیای کاملا متفاوت روبه رو است و تجربه می کنه و الان باید با این دنیا بالاخره زندگی بکنه. اما یه نکته ای خیلی مهمه. افرادی که به نوعی با این عزیزان سر و کار دارند نمیشه نسخه ای واحد برای همه شون ارائه داد. مثلا نمیشه گفت: کسانی که آب مروارید دارند روش آموزششون یکیه. کسی که آب مروارید مرکزی داره با کسی که آب مروارید کناری داره روشها و در واقع ملاحظات آموزشیشون متفاوته. با وجود تفاوتهایی که هر کدوم از افراد دارای آسیب بینایی با هم دارند به هرحال همه آنها با مسئله آسیب بینایی مواجهند. وقتی فرد با آسیب بینایی مواجه میشه ممکنه که پنج مرحله رو پشت سر بگذاره. در مرحله اول ممکنه که فرد انکار بکنه. ممکنه دائما به پزشکهای مختلف مراجعه کنه. فرد سعی می کنه از اون واقعیت زندگی خودش فاصله بگیره. اون چیزی که دوست داره با مکانیزم انکار برای خودش رقم بزنه. گرچه که این مکانیزم یه مکانیزم دفاعیه و از نظر روانشناختی لازمه. برای اینکه فرد به یک شرایط با ثبات برسه. این انکار کمک می کنه که فرد دارای آسیب بینایی بتونه شرایط رو بهتر تحمل کنه.
بعد از اینکه فرد تا حدی از این شرایط گذر کرد ممکنه که خشم به سراغش بیاد. به دنبال این باشه که چرا این اتفاق افتاد و چه کسانی مقصر هستند. این خشم ممکنه در خلق فرد تجلی پیدا کنه. بعد از گذر از این مرحله، مرحله چانه زنی است. که اگه برای فرد موقعیتی فراهم بشه شرایط بهتر بشه. اگر من بتونم با درمان و شرایط خاص موقعیتم رو بهتر بکنم سعی خواهم کرد که مثلا این خدمات رو برای این افراد ارائه بدم. قرار مرارهایی که فرد شاید برای اینکه بتونه خودش رو آروم بکنه و سعی بکنه که بتونه به یه آرامش بیشتری برسه، چون همش درون خودش بگه که چرا یه همچین اتفاقی افتاد. چی می شد که اینطوری نمی شد. اگه زودتر دکتر می رفتم ممکنه این اتفاق نمی افتاد.
بعد از گذر از این مرحله ممکنه که فرد در دنیای افسردگی خودش غرق بشه و تمایلی برای ادامه ارتباط با اطرافیان رو نداشته باشه. اطرافیان باید فرصت رو در اختیار اون فرد قرار بدهند تا اون فرد خودش رو پیدا بکنه. فرد که داره شرایط رو متحمل میشه نباید در تنگنا بذاریم و به اصرار بخواهیم که حرف بزنه و در تعامل باشه. این فرصت رو باید بهشون بدیم و این اعتماد و یقین رو که اونها هروقت آماده حرف زدن و ایجاد و ادامه ارتباط هستند ما پذیراشون هستیم. در کنارشون هستیم و می تونیم در کنارشون زندگی رو با شرایط جدید پیش ببریم. خب مسلما وقتی که یه همچین اتفاقی افتاد این قضیه در تعاملات ما بین اعضای خانواده و همچنین دوستان و همکاران ممکنه که تاثیرگذار باشه. در این شرایط افرادی که با یه فرد کم بینا زندگی می کنند باید به فرد کم بینا این رو نشون بدهند که کنارشون هستند.
افراد نابینا و کم بینا نظم براشون خیلی مهمه. تک تک اعضای خانواده باید این رو بدونند که اگر وسیله ای در خانه جابجا میشه این رو حتما فرد دارای آسیب بینایی بدونه. فردی که داره با آسیب بینایی روبرو میشه مسلما در تشخیص چهره ها، مسیرها به مشکل می خوره. ما از یه فرد کم بینا این انتظار رو نمی تونیم داشته باشیم که الان که این اتفاق افتاده مثل قدیم در تعاملات مثلا سلام علیک پیش قدم باشه. شاید یکی از وظایف اطرافیون این باشه که پیش رو باشند در برقراری ارتباط اولیه با این عزیزان و شرایط رو استیبل بکنند.
نور خانه یه فاکتور مهمه. باید سعی بشه فضای خانه تا جایی که ممکنه روشنایی درش لحاظ بشه. ما به نور خانه بیش از قبل حالا باید توجه داشته باشیم.
چیدمان وسایل خانه باید طوری نباشه که در مسیر تردد فردی که دچار آسیب بینایی داره باشه. حتی اگر شده چیدمان منزل رو تغییر بدیم که فرد دارای آسیب بینایی راحتتر در خانه تردد کنه.
تضاد رنگی بین وسایل خانه مثل کفپوش و مبلمان منزل سعی بشه رعایت بشه. شاید این انتظار سختی باشه و نشه به راحتی مثلا مبل منزل رو عوض کرد. اگر مبلمان منزل یک مبلمان مثلا نقشداریه که برای فرد کم بینا ممکنه که ایجاد اختلال بکنه و کیفیت بیناییش رو تحت تاثیر قرار بده مثلا از یه پارچه ساده استفاده کنیم روی مبل بندازیم، تا اینکه اون فرد بتونه این بحران رو یک مقدار راحتتر و آرومتر طی بکنه.
خب به هر حال این فرد تا دیروز خودش دنیا رو سیر و سیاحت می کرده، و الان برای رفتن تا سر کوچه نیاز به کمک داره. شرایط رو از نظر روحی روانی سعی بکنیم که با ثبات کنیم تا فرد با آرامش تمام نیازش رو اعلام بکنه. هم خطرات رو بدونه هم خطرات رو بهش بشناسونیم و هم اینکه بدونیم که که در کنارشیم.
در مورد مناسب سازی منزل گفتم فقط اینکه زمانی که فرد با چنین آسیبی مواجهه برای اینکه بتونه به اون استقلالی که داشت برسه نیاز به یه سری مهارتهاست.
-در مورد مراحلی که فرد دارای آسیب بینایی بعد از آسیب بینایی باهاش مواجهه و ملاحظاتی که اطرافیان باید در ارتباط با فرد نابینا و کم بینا بهش توجه کنند صحبت کردیم. حالا می خواهیم در مورد مهارتهایی صحبت کنیم که من دارای آسیب بینایی لازمه اونها رو کسب کنم و یه فرد موثر در خانواده و اجتماعم بشم.
– فردی که به نوعی با این آسیب مواجه شد و به پذیرش رسید انتظار داریم که خانواده و دوستان همراهی هایی داشته باشند. در کنارش فرد دارای آسیب هم مسلما باید به دنبال کسب مهارتهایی باشه که شاید قبلا اصلا بهش فکر نکرده بود که از مهمترین این مهارتها، دستیابی به مهارت حرکت و جهتیابی است. اگر در این خصوص افراد نابینا و کم بینا بتونند خودشون رو به یه استقلال نسبی برسونند خیلی در پیشرفتشون در سایر امور می تونه موثر باشه.
-خانم نگهبان قبل از اینکه از این بحث بگذریم، سوال بچه ها اینه که کجا باید بروند که مهارت جهتیابی و کار با عصای سفید رو یاد بگیرند؟ با توجه به اینکه ما (انجمن حمایت از بیماران آرپی) ارائه خدماتمون کشوریه و تمام شهرها و روستاها رو در برمی گیره، خیلی دوست دارم که دوستانمون رو راهنمایی کنید. مورد دیگه اینکه بچه ها معمولا مقاومت می کنند برای استفاده از عصای سفید چه باید کرد؟
-وقتی صحبت از پذیرش میشه منظور این نیست که بدون تدابیر امنیتی فرد نابینا یا کم بینا تردد کنه. زمانی می تونیم بگیم به مرحله پذیرش رسیده که به این باور برسیم که دستانمون که حکم چشمانمون رو داره برای خوندن خط بریل. عصای سفید هم حکم چشمهای ما رو برای پیدا کردن مسیرمون داره. آقای طاهریان حالا شما عصای سفید رو می فرمایید، من مواجه شدم با فردی که حتی در فضای خود مجموعه نابینایان از ریختن قطره چشم دوری می کرد و در نهایت این فشار چشم تا حدی بالا رفت که آسیبهای خیلی جدی برای چشمهاش به وجود آمد. اینها من فکر می کنم دقیقا افرادی هستند که به پذیرش نرسیدند و واقعا از لحاظ روانشناختی باید سعی بکنند که به خودشون کمک کنند و کسانی که در این حوزه می تونند راهبر و راهنماشون باشند و این مسیر رو طی کردند کمکشون کنند.
پذیرش این موقعیت جدید واقعا سخته اما ما اولین نفر و آخرین نفر نیستیم و هزاران نفر هستند که با این شرایط زندگی کردند و این تفاوتها رو پذیرفتند. راهکار مواجهه با اون رو هم یاد گرفتند. پس این عصا رو درواقع باید به عنوان جزئی از زندگیمون بپذیریم. ساعت گویا، ترازوی گویا و کار با صفحه کلید به جای موس به هنگام کار با کامپیوتر و… راه برای رسیدن به هدف متفاوت میشه و اگر ما به این مرحله برسیم مطمئنا سعی می کنیم که این مسیرها رو پیدا کنیم. اولین گام برای اینکه ما شروع کنیم به ایجاد این تغییرات همانطور که گفتم کسب مهارت جهتیابیه. متاسفانه به دلیل کاهش ساعات آموزش در حال حاضر اونطور که شایسته است به مهارت جهتیابی بها داده نمی شه. گرچه در سالهای اخیر نهضتهایی (نهضت آموزش حرکت و جهتیابی) رو در سراسر کشور راه اندازی کردیم. حالا در کنار مدرسه من فکر می کنم انجمنها و کسانی که در این حوزه تخصص دارند می تونند کمک رسان باشند. و این آموزشها رو در اختیار افراد نابینا و کم بینا قرار بدهند. اگه فرد نابینا با عصا و یا با راهنمایی فرد بینا می خواد حرکت کنه و یا سوار ماشین می خواد بشه برای همه اینها روشهای راهنمایی وجود داره. علاوه بر خود فرد دارای آسیب بینایی فرد بینایی که راهنماست باید بدونه که چه کار باید بکنه چطور باید راهنمایی کنه. یه معضل بزرگ اینه که حتی در مجموعه های استثنایی هم که به نوعی درد آشنا هستند یه وقتهایی من دقت می کنم می بینم که کمتر پیش میاد افراد روشهای صحیح راهنمایی فرد نابینا و کم بینا رو بلد باشند، حتی دست اندر کارانی که در این حوزه حرف برای گفتن دارند شاید به صورت تئوری بلد باشند ولی وقتی قراره من به صورت عملی و اجرایی بخوام درش بیارم بلد نیستم یا یادم میره فراموش می کنم و اجراش نمی کنم.
دو سال پیش بستری تحت عنوان راهنمای بینا توسط سازمان آموزش و پرورش استثنایی تولید شد. مراحل تردد، ارتباط اولیه با فرد نابینا، نشستن روی صندلی، پایین و بالا رفتن از پله ها و… آموزش میده. شما که این پستر رو می بینید در یک نگاه یاد می گیرید که چطوری با فردی که دارای آسیب بینایییه و شما به عنوان راهنماش هستید درست و اصولی حرکت کنید.
-یه خبری رو به مخاطبین این برنامه بدم. موسسه آرپی درگیر دوتا پروژه هست: آموزش کار با عصای سفید و مهارتهای حرکت و جهتیابی، و اینکه افراد با آسیب بینایی رو چه جوری راهنمایی بکنیم در قالب ویدیو. که ما ضبطها رو داشتیم انجام می دادیم که به دلیل شرایطی که پیش اومده در فضای جامعه این کار فعلا متوقف شده. امیدوارم هرچه سریعتر این شرایط فراهم بشه. نکته دیگه هم اینکه ما داریم اطلاعات مربوط به تمام مراکزی که به نحوی به نابینایان و کم بینایان در حوزه های مختلف دارند ارائه خدمات می دهند جمع آوری می کنیم تا دوستان بدونند نزدیک خونه شون چه مراکزی برای ارائه خدمات بهشون هست و به اونها مراجعه کنند.
-یه نکته ای رو عرض کنم. ما در آموزشهامون خیلی تاکید داریم که این عبارت جهتیابی و حرکت رو درست به کار ببریم چون اول جهتیابی هست و بعد باید حرکت کنیم.
مورد دیگه اینکه به هر حال فرد با توجه به تحصیلاتی که داره و برنامه هایی که برای ادامه تحصیلش داره یادگیری خط بریل جز الزاماتی هست که باید برای یادگیریش برنامه ریزی کنه فردی که با آسیب بینایی مواجه شده. خب در این خصوص هم دوستان در جریان قرار بگیرند ما طی سال گذشته یک فیلم آموزش مقدمات آموزش خط بریل تهیه شد که نمونه اش شاید هیچ جا نباشه. دوستان می تونند این بسته آموزشی رو هم داشته باشند. راهنمای معلمی رو داریم که در خصوص تقویت حس لامسه برای افرادی که دیرنابینا هستند که چه کار کنند که حس لامسه شون تقویت بشه. حتی خط بریل هم که نخواد یاد بگیره بالاخره خیلی از جاهای دیگه زندگی حس لامسه حساس شده مورد نیاز است. راههای پرورش و تقویت این حسها در اون راهنما مورد اشاره قرار گرفته که می تونه در اختیار دوستان عزیز باشه.
یکی دیگر از وظایف فرد با آسیب بینایی، تجهیزات متناسب با شرایط جدیدش رو تاجایی که ممکنه بشناسه. تهیه کنه و بتونه با اونها اخت بشه.
-کار با کامپیوتر و تلفن همراه با استفاده از صفحه خوانها یکی از مهارتهایی است که بسیار لازمه و زندگی افراد با آسیب بینایی رو عوض می کنه.
-در نهایت شناسایی انجمنها و نهادها و موسساتی که علقه خدمات برای گروه با آسیب بینایی دارند نیز می تونه کمک رسان باشه.
آقای طاهریان بزرگوار خود شما هم باوجود اینکه در سن کودکی بیناییتون رو از دست دادید اما نشون دادید که میشه به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافت. نمونه هایی از این دست رو بین نابینایان زیاد داریم. که نشون دادند واقعا میشه زندگی کرد علیرغم اینکه اقرار می کنیم که نابینایی و کم بینایی خیلی سخته و چالشهای بسیار بزرگی رو داره و نمی خواهیم شعار بدیم. اما می دونیم که میشه همانطور که بقیه هم این کار رو انجام دادند. ممنونم ازتون و اگه سوالی باشه در خدمتم.
-خیلی ممنون. اگه دوستان سوالی دارند سوالات و انتقادات رو می تونید از طرق سایت یا کانال تلگرامی و کانال واتساپی به دستمون برسونید.