ورزش کردن افراد نابینا و کم بینا

ورزش کردن افراد نابینا و کم بینا

در نشست مرداد ماه ۱۴۰۲ مؤسسه حمایت از بیماران چشمی آرپی، مسعود طاهریان در خصوص ورزش حرفه‌ای و قهرمانی و ورزش همگانی نابینایان و کم بینایان با امیر سرمدی، مدیر مسئول ماهنامه اینترنتی نسل مانا و خبرنگار حوزه ورزش افراد دارای آسیب بینایی، گفت‌وگو کرده است. امیر سرمدیهم به ورزش افراد دارای آسیب بینایی از زوایای مختلفی پرداخته است.

می‌توانید خلاصه‌ای از این مصاحبه را در ادامه بخوانید.

* یک فرد دارای آسیب بینایی که علاقه‌مند به دنیای قهرمانی و ورزش حرفه‌ای است، چطور می‌تواند به این حوزه وارد شود و در حال حاضر انجام کدام یک از رشته‌های ورزشی برای افراد نابینا و کم بینا امکان‌پذیر است؟

اگر بخواهیم در خصوص ورزش، آن هم از منظر ورزش قهرمانی صحبت کنیم، رشته‌هایی که تحت پوشش فدراسیون نابینایان و کم بینایان است شامل هشت رشته ورزشی برای آقایان و چهار رشته ورزشی برای خانم‌ها است. در خصوص ورزش قهرمانی نکته‌ای که در حوزه ورزش نابینایان وجود دارد، این است که بیشتر از آنکه یک کار سیستماتیک و یک استعداد‌یابی مشخص از طرف فدراسیون نابینایان و کمیته ملی پارالمپیک باشد، یک امر خودجوش از طرف فرد نابینا و خانواده‌اش است. واقعیت این است که خود فرد باید آن قدر زحمت بکشد که بتواند خودش را به سطح ورزش حرفه‌ای و قهرمانی برساند. در بحث زیرساخت‌ها در خیلی از استان‌ها دچار مشکل هستیم و من در وهله اول بیشترین امتیاز را به همت خود فرد می‌دهم؛ یعنی فرد آن قدر باید خودش تمرین کند که به سطح حرفه‌ای برسد. در خیلی از استان‌ها فقط در مرکز استان است که اندک امکاناتی را برای ورزش نابینایان داریم. اگر فرد در شهرستان باشد، باید چند ساعت راه و رفت و آمد را به جان بخرد تا خودش را به محل تمرین برساند. در خیلی از استان‌ها مربی کار آزموده نداریم. در خیلی از استان‌ها زیرساخت ورزشی نداریم. به این دلیل است که ورزش نابینایان اگر هم در مسابقات پارا آسیایی و جهانی بعضاً تک مدال‌هایی را به دست می‌آورد، در وهله اول حاصل یک کار شخصی و همیت فردی افراد نابینا و کم بینا است و بعد از یک رشد قابل قبول، سیستم فرد را تحت حمایت خود قرار می‌دهد، به شرطی که بتواند خودش را به رده ملی برساند. در این مرحله اردو‌های آماده‌سازی برایش گذاشته می‌شود. بعضاً اگر خیلی خوش شانس باشد می‌تواند به ترکیب مسابقات آسیایی و بین قاره‌ای و پارالمپیک هم راه پیدا کند.

در بحث ورزش برای آقایان گلبال داریم که اصلی‌ترین رشته ورزشی نابینایان و کم بینایان به شمار می‌آید. من فکر نمی‌کنم نابینایی باشد که یک بار دستش به توپ گلبال نخورده باشد. فوتبال پنج نفره را داریم که چند سال است اضافه شده. شنا، دو و میدانی، جودو، دوچرخه سواری، پاور لیفتینگ و شطرنج. اخیرا هم بولینگ اضافه شده است و می‌توانیم ۹ رشته ورزشی را برای آقایان در نظر بگیریم. برای بانوان هم فقط مسابقات گلبال را داریم، مسابقات شنا، شطرنج و دو و میدانی و البته بولینگ هم کم‌کم دارد برای بانوان تا حدی پا می‌گیرد؛ یعنی هنوز بولینگ در حوزه نابینایان، چه آقایان و چه بانوان در ایران به سطحی نرسیده است که بخواهیم در سطح جهانی و حتی آسیایی حرفی برای گفتن داشته باشیم. جایی که خیلی از کشور‌ها روی آن سرمایه‌گذاری کردند و با توجه به کلاس بندی‌های پزشکی که دارد، اتفاقا خیلی مدال‌آور است. مثلا کره جنوبی در مسابقات پارا آسیایی جاکارتا چهارده تا طلا فقط در بولینگ گرفت و از آنجا به بعد بود که مسئولین ما را قلقلک داد که اگر روی بولینگ سرمایه‌گذاری کنند، پتانسیل این را دارد که در سطح جهانی و آسیایی برای ما مدال‌آور شود.

من دوست دارم کمی با آمار و ارقام صحبت کنیم. وقتی بحث مسابقات ورزش حرفه‌ای و قهرمانی مطرح می‌شود، اینکه ما تا چه اندازه در آن رشته‌ها موفق بودیم یا نه، معیار سنجش آن مسابقات پارالمپیک و مسابقات پارا آسیایی است. مسابقات قاره‌ای و بین‌المللی که هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و فکر کنم عیار خوبی باشد از اینکه مسئولین ما در رشته‌های مختلف تا چه حد توانستند سرمایه‌گذاری کنند و معلولان ورزشکار تا چه اندازه توانستند در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند. از پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن اشاره می‌کنم. ورزشکاران نابینا و کم بینا و جانباز و معلول ما در مسابقات پارالمپیک لندن کلا ۲۴ تا مدال کسب کردند. ۱۰ طلا، ۷ نقره و ۷ برنز. در این ۲۴ مدال سهم ورزش نابینایان فقط یک نقره بود و آن هم نقره‌ای بوده است که سجاد نیک‌پرست در پرتاب نیزه آورد. می‌رسیم به ریو دوژانیرو ۲۰۱۶ برزیل، جایی که کاروان ما ۸ طلا می‌گیرد، ۹ نقره و ۷ برنز؛ یعنی از طلا‌هایمان نسبت به لندن دو تا هم کم می‌شود. در ریو دوژانیرو همان ۲۴ مدال را کسب می‌کنیم؛ اما تعداد مدال طلا و نقره جا‌به‌جا می‌شود. در این مسابقات، اوضاع ورزش نابینایان کمی بهتر می‌شود. یک نقره ۲۰۱۲ لندن می‌شود سه نقره در ریو دوژانیرو ۲۰۱۶؛ یعنی سجاد نیک‌پرست و سامان پاکباز در دو و میدانی نقره می‌گیرند و فوتبال پنج نفره هم نایب قهرمان پارالمپیک می‌شود؛ اما در ۲۰۲۱ توکیو که قرار بود ۲۰۲۰ برگزار شود و به دلیل کرونا یک سال به تعویق افتاد، رنگ طلا‌های ما بهتر شد و ۱۲ طلا، ۱۱ نقره و ۱ برنز کسب کردیم و در اینجا ورزشکاران نابینا و کم بینا به یکباره یک جهش خوب داشتند و چهار طلا و دو تا نقره رهاورد آنان بود. دو تا طلا در ورزش جودو بود که محمدرضا خیر الله زاده و وحید نوری به دست آوردند و دو طلا و دو نقره هم در دو و میدانی داشتیم. از این جهت به این‌ها اشاره کردم که بگویم ورزش حرفه‌ای و قهرمانی خاصه در حوزه ورزش نابینایان در ایران، اگر خیلی بخواهیم صریح صحبت کنیم، آن طور که باید و شاید رشد معنا دار و شکوفایی که بخواهد یک وجهه بین‌المللی برای آن رقم بزند، نداشته است. حد اقل در این ۱۰، ۱۱ سال اخیر در سه تا پارالمپیکی که شرکت کردیم کلا چهار طلا آوردیم و پنج تا نقره؛ یعنی تعداد مدال‌های طلا و نقره ما حتی به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. این میشود همان مقدمه‌ای که اشاره کردم؛ یعنی درخشش فردی، نه بر اساس یک کار سیستماتیک. از این جهت که مدال‌های ما یا در دو و میدانی بوده است یا در جودو بوده و یک مدال نقره هم در فوتبال پنج نفره توانستیم به دست آوریم؛ یعنی اگر ۹ تا رشته ورزشی نابینایان در زیر مجموعه فدراسیون فعال است، حد اکثر سه رشته توانستند در عرصه پارالمپیک مدال‌آور باشند و در شش رشته ما اصلاً هیچ مدالی را به دست نیاوردیم؛ اما اگر بخواهم به مسابقات قاره‌ای نگاه کنم، مثلا در ۲۰۱۴ اینچئون کره جنوبی، در ورزش نابینایان هفت تا طلا کسب کردیم، ۱۹ تا نقره و ۹ تا برنز؛ ولی در ۲۰۱۸ جاکارتای اندونزی رشد چشمگیری در مدال طلا داشتیم؛ یعنی ۱۵ طلا، ۱۴ نقره و ۱۹ برنز که بخش عمده‌ای از این مدال‌ها را در دو و میدانی،  جودو و شطرنج به دست آوردیم و تیم ملی گلبال آقایان که توانست قهرمان شود. فوتبال پنج نفره هم که حاضر نبود. در نهایت جمع بندی این می‌شود که ما در حوزه ورزش حرفه‌ای و قهرمانی یک استعداد‌یابی بر اساس یک کار سیستماتیک ساماندهی شده توسط فدراسیون نابینایان، کمیته پارالمپیک یا سازمان آموزش و پرورش استثنایی در مدارس نداشتیم و یک سیستم هدفمند که بتواند این‌ها را به رشد و شکوفایی حرفه‌ای برساند و آن‌ها را ببرد در عرصه جهانی که مدال‌آور باشند، نداریم. اگر اندک مدال‌هایی هم ما در پارالمپیک گرفتیم، اول با تلاش فرد و حمایت خانواده‌اش بوده است و بعد که توانسته است خودش را به سطح ملی برساند، فدراسیون و کمیته پارالمپیک برایش اردو و مسابقات تدارکاتی گذاشتند، اندک حقوقی به او داده‌اند تا توانسته ورزش حرفه‌ای و قهرمانی را ادامه بدهد.

در حوزه ورزش بانوان شرایط خیلی بغرنج‌تر است؛ یعنی اولا رشته‌های ما خیلی محدود است. ثانیا تیم ملی گلبال بانوان متأسفانه سر بحث عدم رقابت با اسرائیل الآن دیگر از ترس اینکه برویم و با اسرائیل همگروه شویم، اصلاً اعظام نمی‌شود به مسابقات جهانی و پارالمپیک؛ یعنی اصلاً به مسابقات کسب سهمیۀ جهانی و پارالمپیک از ترس اینکه نکند در مسابقات حاضر شویم و با اسرائیل همگروه شویم و نخواهیم بازی کنیم، شرکت نمی‌کنیم. چون در آن صورت گلبال ما ۱۰ سال محروم می‌شود، مثل اتفاقی که در پارالمپیک سال ۱۹۸۸ سئول افتاد و چه بسا کل کمیته پارالمپیک ما این بار در تمام رشته‌ها محروم شود، متأسفانه بانوان گلبالیست ۷، ۸ سال است که عملا رقابت جهانی و پارالمپیک را از دست دادند و تنها در مسابقات پارا آسیایی شرکت می‌کنند. در رشته شنا که یکی دیگر از چهار رشته بانوان است، باز به دلیل بحث حجاب بانوان شناگر ما اعزام نمی‌شوند. نه به مسابقات پارا آسیایی، نه به مسابقات جهانی، نه به مسابقات پارالمپیک و نه حتی به مسابقات کشور‌های اسلامی.  مسابقات کشور‌های اسلامی را هر چهار سال یک بار برگزار می‌کنند که کشور‌های مسلمان در آن شرکت داده می‌شوند، هم ورزشکاران سالم و هم ورزشکاران دارای معلولیت که سال گذشته هم در ترکیه برگزار شد؛ اما حتی پوشش در نظر گرفته شده برای شنای بانوان درسطح استاندارد‌هایی که مقامات جمهوری اسلامی در نظر دارند، نیست و می‌گویند ما فراتر از این را می‌خواهیم و ipc و mpc هم زیر بار نمی‌روند؛ در نتیجه شنای بانوان هم در اعزام به مسابقات قاره‌ای و جهانی و پارالمپیک محروم است. فقط یک مسابقات قهرمان کشوری داخلی دارند که آن هم سالی یک بار آیا برگزار شود یا نشود. دو و میدانی تنها حوزه‌ای است که اگر بانوان دو و میدانی کار بتوانند تلاش کنند، شانس اینکه به مسابقات پارا آسیایی یا احیانا پارالمپیک اعزام شوند دارند و همچنین در رشته شطرنج. خیلی از مدال‌های ما را بانوان شطرنج باز توانستند در جاکارتا به دست آورند.

در حوزه ورزش حرفه‌ای و قهرمانی حتی اگر شما خیلی عالی باشید و به تیم ملی هم راه پیدا کنید؛ اما اگر ذره‌ای بر خلاف منویات و میل رؤسای فدراسیون و مدیران انجمن‌های ورزشی عمل کنید، خیلی راحت از تیم کنار گذاشته می‌شوید. همین الآن مسابقات جهانی بیرمنگام در انگلیس در حال برگزاری است و ما در چهار رشتۀ جودو، پاور لیفتینگ، گلبال و فوتبال شرکت کردیم. کاروان نابینایان ما ۲۵ نفر هم بیشتر نیستند. شش نفر تیم گلبال، هشت نفر به همراه دو تا بینا برای فوتبال، چهار نفر در جودو و هفت نفر هم در پاور لیفتینگ؛ ولی همین الآن محمد منصوری که ۱۰ سال در تیم ملی بوده، از گلبالیست‌های آمادۀ کشورمان است و جزء بهترین وسط گیر‌های گلبال در سال‌های اخیر بوده است، چون به آقایان گفته است بالای چشمتان ابرو و با رئیس فدراسیون زاویه پیدا کرده است، خیلی راحت از تیم ملی کنار گذاشته شده است و این اتفاق در رشته‌های دیگر هم می‌افتد. مسأله دیگری که‌باز در حوزه ورزش قهرمانی و حرفه‌ای در کشور ما وجود دارد و بسیار جای تأسف دارد، این است که آقایان برای اینکه بیلان کاری خود را بالا‌تر ببرند و رنگ مدال‌های عرصه جهانی و بین‌المللی را خوش رنگ‌تر جلوه دهند، خیلی از ورزشکارانی که میزان بیناییشان در کلاس بندی پزشکی b1، b2 و b3 قرار نمی‌گیرد؛ یعنی میزان بینایی فرد خیلی عالی است و اصلاً در حد ورزش نابینایان نیست، وارد ورزش نابینایان کردند که این‌ها بروند در یک سطح نابرابر با سایر ورزشکاران دنیا رقابت کنند و مدال طلا بگیرند. واقعا این شیوه حکمرانی که متأسفانه چند سالی است که در فدراسیون نابینایان ما رخنه کرده است که افرادی را می‌آورند که در کلاس بندی پزشکی بخشی از واقعیت را نمی‌گویند و پزشکان را فریب می‌دهند و بینایی خود را کمتر از آنچه هست جلوه می‌دهند. علم پزشکی هم هنوز به آن حد نرسیده است که از نظر اوپتیک بتواند میدان واقعی بینایی را اندازه بگیرد. خیلی به خود اظهاری فرد مربوط است؛ بنابراین خیلی راحت یک فرد نیمه بینا را جای b3 و b2 جا می‌زنند و به مسابقات جهانی می‌فرستند که مدال بگیرد. جای تأسف دارد که بگویم چند تا از مدال‌های خوش رنگی که ما در پارالمپیک ۲۰۲۱ توکیو گرفتیم، نتیجه این شیوه عملکرد است که حقیقتا زیبنده و اخلاق مدارانه نیست.  بار‌ها شده است که بچه‌های نابینای مطلق تماس گرفته اند که من در جودو یا در دو میدانی کسی را می‌شناسم که رقیب من است؛ ولی گواهینامه رانندگی دارد. این فرد رانندگی می‌کند؛ اما در تیم ملی جای فرد نابینای مطلق را گرفته است و این اتفاق باعث بی‌انگیزه شدن نابینایان b1 و b2 واقعی شده است که می‌خواهند در حوزه ورزش حرفه‌ای فعالیت کنند؛ یعنی کسی که در تیم ملی جودو بوده و در مسابقات کشور‌های اسلامی برای تیم ملی جودوی ورزشکاران بینا شرکت کرده را به راحتی به مسابقات جهانی نابینایان می‌فرستند، مدال طلا می‌گیرد و افتخار هم می‌کنیم که طلا گرفتیم.

* یکی از دوستان پرسیده است که آیا شنا برای افراد نابینا مناسب است؟ احتمالا بیشتر منظورشان از نظر جسمی است که آیا آسیب‌زننده است یا نه.

سؤال دیگر اینکه گفتید تیم گلبال بانوان از ترس اینکه با اسرائیل همگروه شود، به مسابقات جهانی و پارالمپیک اعزام نمی‌شود. چرا این ترس برای گلبال آقایان وجود ندارد و اینکه گفتید در حوزه ورزش حرفه‌ای و قهرمانی فرد باید خودش تلاش کند که به یک سطح مطلوب برسد و بعد تحت حمایت قرار می‌گیرد. فردی که به این سطح مطلوب رسیده است، برای بهره‌مندی از این حمایت به کجا باید مراجعه کند؟

در مورد سؤال اول، بله. در رشته شنا وحید کشتکار را داشتیم که توانست به پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن اعزام شود؛ اما تک ستاره بوده است یا الآن محمدحسین کریمی جهان آبادی را داریم که اخیرا از مسابقات جهانی منچستر انگلستان برگشت و در نهایت توانست عنوان پنجم جهان را به دست آورد. شنا از آن دسته رشته‌هایی است که اگر واقعا تمرین خوب روی آن انجام شود، می‌تواند با کسب مدال همراه شود. البته که رقابت در رشته شنا در دنیا بسیار سنگین است. در خیلی از رشته‌ها این طور نیست؛ ولی شنا از آن رشته‌هایی است که اگر فرد بخواهد به عنوان ورزش قهرمانی و مدال‌آور روی آن حساب کند، برای آقایان می‌تواند خوب باشد. در مسابقات پارا آسیایی می‌تواند برایشان مدال‌آور باشد و با تلاش و ممارست چه بسا در مسابقات جهانی و پارالمپیک.  البته ما مدال جهانی و پارالمپیک در شنای پسران نابینا نداشتیم؛ ولی در پارا آسیایی داشتیم. خانم‌ها فقط در سطح کشوری اگر علاقه داشته باشند می‌توانند شرکت کنند. نکته دیگر در مورد شنا اینکه با توجه به اینکه شنا از جمله ورزش‌های بسیار سنگین است، اگر پزشک فردی را به دلیل داشتن فشار چشم یا عمل جراحی منع نکرده باشد، می‌تواند از جمله رشته‌هایی باشد که نابینایان در آن فعالیت کنند؛ اما استخر مناسب‌سازی شدۀ خوب هم به آن معنا در کشور خیلی کم داریم.

در خصوص گلبال آقایان، اسرائیل در حوزه گلبال مردان خیلی حرفی برای گفتن ندارد و اصلاً در مسابقات جهانی هم نمی‌آید. اخیرا تحرکاتی را شروع کرده و در این حوزه هم دارند خودشان را قوی می‌کنند و احتمالا اگر گلبال اسرائیل به حدی برسد که بتواند به مسابقات جهانی و پارالمپیک راه پیدا کند، قطعا ما این چالش را در گلبال آقایان هم خواهیم داشت.

اینکه فرد برای ورزش قهرمانی و حرفه‌ای به کجا مراجعه کند، ما در تمام استان‌ها هیأت ورزش نابینایان و کم بینایان استان را داریم که زیر نظر اداره کل ورزش و جوانان استان‌ها فعالیت می‌کند و البته فدراسیون نابینایان هم بر آن نظارت دارد و عزل و نصب‌هایشان مشخصا با نظر ریاست فدراسیون تأیید می‌شود تا بر اساس یک مجمع استاندارد. دوستان می‌توانند به هیأت ورزش نابینایان استان خود مراجعه کنند و اگر فرد خیلی خوب باشد، خود به خود توسط مربی‌ها معرفی می‌شود.

من مسابقات بین‌المللی‌ها را گفتم؛ اما مسابقات داخلی را فراموش کردم. در اغلب رشته‌هایی که اشاره کردم، هم مسابقات باشگاهی داریم و هم مسابقات قهرمانی کشور. اگر فرد استعداد ویژه‌ای داشته باشد و بتواند خودش را نشان دهد، مربی‌های تیم ملی مسابقات قهرمانی کشوری و باشگاهی را رصد می‌کنند. افراد همانجا شناسایی می‌شوند، همانجا به اردو‌های تیم ملی آن رشته دعوت می‌شوند و باید خودشان را در اردو‌های آماده‌سازی اثبات کنند که در تیم ملی قرار بگیرند. ما در ورزش نابینایان باشگاه نداریم. افراد باید به هیأت ورزش نابینایان استان خود مراجعه کنند. اصلاً اگر فرد بخواهد به یک سطحی برسد که من اسمش را ورزش حرفه‌ای و قهرمانی می‌گذارم، خود به خود باید از آنجا کار را شروع کند. چون نمی‌تواند در کوچه و خیابان تمرین کند. اگر فرد می‌خواهد بعد از دو سه سال برسد به حوزه ورزش حرفه‌ای و قهرمانی حتما باید زیر نظر هیأت ورزش نابینایان استان خودش باشد.

* آیا در آنجا وضعیت بینایی فرد بررسی و علایق و توانمندی‌هایش در نظر گرفته می‌شود؟

بله؛ ولی خیلی توانمندی و علایق خود فرد مطرح نیست. بحث این است که هیأت ورزش نابینایان آن استان تا چه اندازه زیر ساخت آن رشته ورزشی را داشته باشد. به طور مثال اگر فرد بخواهد برود دو و میدانی و هیأت ورزش نتوانسته باشد با پیست‌های دو و میدانی آن استان تعامل کند، عملا آن فرد به جایی نمی‌رسد. این طور نیست که در هیأت ورزش نابینایان تمام استان‌ها امکانات ورزشی برای هر ۹ رشته فراهم باشد. برخی استان‌ها مثل تهران، مشهد، تبریز، فارس و اهواز امکانات بهتری دارند؛ ولی این طور نیست که تمام استان‌ها تمام امکانات مربوط به تمام رشته‌های ورزشی نابینایان و کم بینایان را داشته باشند.

* آیا افراد نابینا می‌توانند تنیس بازی کنند؟

خیر. ما شودان را داریم؛ ولی شودان ورزش تفننی است و از نظر ibsa  بعد حرفه‌ای و قهرمانی ندارد. البته مسابقات جهانی هم در این رشته برگزار می‌شود؛ ولی جزء رشته‌های رسمی ورزشی محسوب نمی‌شود.

* اگر نکته دیگری از ورزش حرفه‌ای و قهرمانی باقی نمانده است، برویم به سراغ ورزش همگانی و به بحث سلامتی و ورزش‌های گروهی بپردازیم.

من می‌خواهم نظر مخاطبان را به غفلتی جلب کنم که نسبت به ورزش همگانی، چه از نظر یک کار سیستماتیک از طرف مراجع رسمی و چه از طرف خودمان داشتیم؛ اما حالا که مسئولان به فکر ما نیستند، خودمان بحث ورزش همگانی را جدی‌تر بگیریم. به این دلیل که ما افراد نابینا و کم بینا به دلیل عدم تحرک یا تحرک پایینی که در سطح جامعه داریم، در معرض آسیب و بروز خیلی از بیماری‌ها، حتی در سنین جوانی هستیم؛ بنابراین  می‌طلبد که در حوزه ورزش همگانی برای خودمان برنامه‌ریزی کنیم. در بحث ورزش همگانی رئیس فدراسیون ورزش‌های همگانی گفته است که اگر ما بخواهیم ورزش همگانی را برای تمام آحاد جامعه توسعه دهیم، ۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه می‌خواهد؛ اما بودجه ورزش همگانی در سال ۱۴۰۱ فقط ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است. اگر بخواهیم برای ۸۰ میلیون نفر سرانه بگیریم و ۶، ۷ میلیون نفر از افراد خردسال و سالخورده را از آن کم کنیم، بودجه ورزش همگانی در ایران برای هر نفر تنها ۲۵۰۰ تومان است و این یعنی ۰. این یعنی هیچ؛ در حالی که بودجه حوزه بهداشت و درمان ما ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است. در نظر بگیرید که اگر ۱۰ هزار میلیاردی که رئیس فدراسیون ورزش‌های همگانی می‌گوید، داشته باشیم، می‌توانیم در سطح خیلی عالی ورزش همگانی را در شهر‌ها و روستا‌ها توسعه دهیم و اگر فقط ۱۰ هزار میلیارد از بودجه ۱۰۰ هزار میلیارد حوزه بهداشت و درمان به حوزه ورزش همگانی بیاید، قطعا حوزه درمان ما ۹۰ هزار میلیارد تومان هزینه و بار روی دست دولت نخواهد گذاشت؛ اما متأسفانه همیشه این طور بوده است که ما هیچ کاری با حوزه پیشگیری نداریم و حاضریم فرد بیمار شود، آنگاه هزینه درمانش را بدهیم. یک سری مسائل پشت پرده هم وجود دارد که نمی‌خواهم به آن بپردازم؛ اما واقعیت این است که ما از نظر سرانه محیط‌های ورزشی جزء فقیر‌ترین کشور‌های دنیا هستیم. استاندارد جهانی می‌گوید که سرانه ورزشی برای هر فرد در هر کشوری باید ۲۵ متر باشد. ۱۸ متر آن می‌رود برای فضای سبز و ۷ متر آن هم می‌رود برای استانداردی که هر فرد نیاز دارد برای ورزش همگانی. در کشور‌های مختلف متفاوت است. مثلا در فرانسه سرانه ورزش همگانی ۳۵ متر برای هر نفر است. در آمریکا ۱۵ متر است. در انگلیس ۱۰ متر است؛ اما در کشور ما ۷۰ سانتیمتر است. این در حوزه نابینایان نیست. در حوزه عموم مردم کشور است؛ یعنی محیط‌های ورزشی که توسط شهرداری‌ها، اداره کل ورزش جوانان و ارگان‌های مختلف برای مردم تعبیه شده است، میانگین به ازای هر نفر فقط ۷۰ سانتیمتر است و در بعضی از شهر‌های استان‌های محروم ۰ است. در یک سری از استان‌ها مثل تهران، اصفهان و مشهد بالای ۱ متر است. این نشان می‌دهد که ما هیچ سرمایه‌گذاری در حوزه زیرساختی ورزش همگانی برای کل مردم جامعه نکردیم، چه رسد به اینکه بخواهیم انتظار داشته باشیم که در حوزه ورزش نابینایان کاری کرده باشیم. متأسفانه پژوهش مشخصی در بحث ورزش همگانی یا حتی حرفه‌ای نابینایان و معلولان انجام نشده است؛ ولی وقتی سرانه ورزش همگانی برای آحاد جامعه تنها ۷۰ سانت است، می‌توانیم نتیجه بگیریم که در ۹۹ درصد شهر‌های ایران سرانه ورزش همگانی برای نابینایان کمتر از ۵ سانتیمتر و رو به ۰ است و این جای تأسف دارد. هر چه ما بیاییم اینجا و شعار بدهیم که ورزش همگانی باید توسعه پیدا کند و نابینایان باید ورزش کنند؛ ولی از طرفی وقتی زیرساخت و سرانه ورزشی وجود ندارد، نهایت این است که ما به همنوعان خودمان توصیه کنیم که بروید سرای محله‌ای که شهرداری‌ها طراحی کردند یا پارک نزدیک خانه‌تان که چند تا وسیله ورزشی توی آن گذاشتند و یک نفر را پیدا کنید و از آن استفاده کنید یا اگر کم بینا هستید، روزی نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه پیاده‌روی کنید و با وسایل ورزشی توی پارک کار کنید. در بعضی از استان‌ها شهرداری‌ها با یک قیمت مناسب یک سری رشته‌های ورزشی را راه‌اندازی کرده است. افراد نابینا و کم بینا می‌توانند بروند با آن‌ها ارتباط بگیرند و از رشته‌هایی که فکر می‌کنند به دردشان می‌خورد استفاده کنند. باشگاه بروند و خودشان را تقویت کنند. آمار دیگری که ادعا می‌کند ورزش همگانی در ایران خیلی جدی گرفته نمی‌شود، این است که سرانه ورزش همگانی در ایران در روز ۱۳ دقیقه است؛ یعنی اولا ۴۲ میلیون نفر که به دلیل فقری که در حوزه سرانه ورزشی داریم، از چرخه خارج هستند و اصلاً ورزش نمی‌کنند و سرانه ۴۵ میلیون نفری هم که ورزش می‌کنند، در روز ۱۳ دقیقه است؛ در حالی که استاندارد جهانی ورزش همگانی بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ دقیقه در هفته است؛ یعنی میانگین ورزش همگانی ما در هفته ۹۰ دقیقه؛ ولی استاندارد جهانی آن ۳۰۰ دقیقه است؛ بنابراین بودجه‌ای که ما در حوزه ورزش همگانی در اختیار داریم، ۱ پنجاهم بودجه‌ای است که نیاز داریم و نسبت میزان ورزش همگانی در کشور ما یک سوم و یک چهارم استاندارد جهانی است. در حوزه ورزش نابینایان در بعضی استان‌ها یک سری امکانات محدود داریم. مثلا در تهران مجموعه ورزشی شهید هرندی را داریم. در ارومیه یک مجموعه خوب دارد ساخته می‌شود. در تبریز یک سالن را اختصاص دادند به ورزش نابینایان و کم بینایان. در شیراز برای فوتبال امکانات خوبی داریم. در کرمان برای فوتبال پنج نفره امکانات خوبی داریم. در مشهد، اصفهان، اهواز برای گلبال سالن‌های خوبی داریم. در همدان به همین شکل؛ اما باز در بحث ورزش همگانی هیچ آماری نداریم که اصلاً سرانه ورزش همگانی برای نابینایان در چه وضعی است. اینکه می‌گوییم ورزش همگانی برای نابینایان؛ یعنی بعدی که مناسب‌سازی شده باشد و امکاناتی که افراد نابینا و کم بینا می‌خواهند، نداریم، من هم سراغ ندارم. در همین تهران هم نهایتا مجموعه هرندی است که یک مجموعه خیلی مجهزی است و هیأت شمیرانات هم گاهی اوقات سالنش را برای آموزش جودو و گلبال در اختیار می‌گذارد. این‌ها مواردی است که ما در ورزش همگانی با آن رو‌به‌رو هستیم؛ اما من دوست دارم از منظر دیگری به این قضیه نگاه کنم و آن هم قانون است. ما در خیلی از زمینه‌ها در کشورمان قانون داریم. مثل قانون حمایت از حقوق معلولان و در حوزه ورزش همگانی و حرفه‌ای هم قانون داریم. مشخصا برای ورزشکاران معلول هم قانون داریم. مصوبه سیاست‌ها، راهبرد‌ها، وظایف و ضوابط اجرایی ترویج فرهنگ حضور، توانمند‌سازی افراد جانباز و معلول از طریق ورزش، مصوبه‌ای است که در سال ۱۳۹۶ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است. من وقتی داشتم قانون را می‌خواندم، خیلی تعجب کردم که در حوزه قانون‌گذاری، چقدر امکانات و چقدر توسعه برای ورزشکاران جانباز و معلول دیده شده است؛ ولی متأسفانه این قانون هم مثل تمام اسناد بالا دستی که در کشور ما، وضع شده است و اجرا نمی‌شود، ۶ سال است که ابلاغ شده؛ ولی اجرا نمی‌شود. در سال ۱۴۰۰ هم توسط رئیس جمهور که رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است، به دستگاه‌های اجرایی کشور ابلاغ شده است؛ اما خبری از اجرای آن نیست. در این قانون دسته‌بندی‌هایی انجام شده است. این قانون می‌گوید که وقتی از ورزش معلولان صحبت می‌کنیم، این معلولیت مورد نظر ما چه کسانی را شامل می‌شود. این جانبازان و معلولانی که می‌گوییم که هم می‌توانند وارد ورزش همگانی شوند و هم وارد ورزش حرفه‌ای و قهرمانی شوند، شامل کدام گروه‌ها هستند؟ یک گروه معلولان جسمی هستند که شامل افراد با قطع عضو، ضایعه نخاعی و فلج مغزی و فلج اطفال و حتی افرادی که دچار تغییر شکل مفاصل هستند، می‌شوند. معلولیت‌های ذهنی، معلولیت‌های حسی اعم از نابینایی، کم بینایی، ناشنوایی، چند معلولیتی و حتی معلولیت‌های ناشی از آسیب اعضای داخلی بدن، مثل آسیب‌های تنفسی، آسیب‌های قلبی و… این‌ها مواردی هستند که در قانون به آن‌ها اشاره شده است. حتی بیماران خاص، مثل افرادی که اعضای پیوندی دارند. این‌ها همگی مشمول قانونی است که مشخصا برای جانبازان و معلولان در حوزه ورزش حرفه‌ای و قهرمانی در نظر گرفتند. تعریفی هم از ورزش قهرمانی و همگانی ارائه دادند. در تعریفی که این قانون ارائه داده است، ورزش قهرمانی، کلیه ورزش‌های رقابتی و سازمان‌یافته‌ای است که با توجه به قوانین و مقررات برای ارتقا و رکورد‌های ورزشی و کسب رتبه‌ها و مدال‌آوری در سطح مسابقات آسیایی و بین‌المللی تعیین شده است؛ بنابراین بعد مدال‌آوری آن در سطح جهانی و بین‌المللی مطرح است؛ اما ورزش همگانی، انجام فعالیت‌های جسمانی سلامت بخشی است که بدون محدودیت جسمی، سنی، جنسیتی و مالی باشد؛ در واقع هدف ورزشکار کسب مدال نباشد. هدفش فقط تأمین تندرستی و ارتقای سطح سلامت و نشاط اجتماعی باشد؛ اما ماده ۴ قانون ورزش معلولان، به تفکیک برای تمامی وزارت خانه‌ها یک سری اقدامات تعیین کرده است که بخشی از آن در تمام دستگاه‌ها مشترک است که مکلف به اجرای آن هستند؛ اما برای برخی از وزارت خانه‌ها، مثل وزارت ورزش، وزارت تعاون، وزارت کشور، سازمان صدا و سیما، بنیاد شهید و امور ایثارگران و خیلی از وزارت خانه‌های دیگر، مشخصا ماده تکلیف قانونی دارند که در حوزه ورزش معلولان باید چه اقداماتی انجام دهند. از جمله وظایف مشترک دستگاه‌ها و وزارت خانه‌ها این است که مؤسسات اقتصادی و شرکت‌ها و بانک‌ها باید در فعالیت‌های ورزش جانبازان و معلولان سرمایه‌گذاری کنند؛ یعنی حتی در حوزه ورزش حرفه‌ای معلولان تیم داری کنند، باشگاه‌داری کنند. چیزی که خیلی کم دیده می‌شود. همین باشگاه‌هایی که در رشته فوتبال تیم داری می‌کنند، مثل فولاد مبارکه، مثل ذوب آهن، تراکتور، پرسپلیس، استقلال، فولاد خوزستان، مس کرمان، مس رفسنجان وابسته به هلدینگ‌ها و کارخانه‌های بسیار سود‌آور و پول دار هستند. اگر این‌ها یک صد هزارم بودجه‌ای که در حوزه بودجه ورزش افراد عادی صرف می‌کنند را بیاورند در حوزه باشگاه‌داری ورزش معلولان و نابینایان هزینه کنند، قطعا یک تحول عظیم در حوزه ورزش همگانی و قهرمانی این قشر ایجاد می‌شود؛ ولی متأسفانه علیرغم اینکه قانون آن‌ها را موظف کرده که شرکت‌های بزرگ و حتی بانک‌ها موظف هستند در حوزه ورزش معلولان سرمایه‌گذاری و تیم داری کنند، اما می‌بینیم که در عمل این اتفاق نمی‌افتد. به طور مثال چند سال پیش زمانی که آقای رویانیان مدیر عامل پرسپلیس بود، در گلبال تیم داری کرد و اتفاقا پرسپلیس قهرمان سوپر لیگ آقایان شد یا فولاد اکسین در خوزستان چند سال است که در فوتبال پنج نفره تیم داری می‌کند؛ اما واقعیت این است که خیلی کم است؛ یعنی همچنان بر اساس یک کار سیستماتیک یا اجرای قانون نیست. رئیس هیأت ورزش نابینایان آن استان لینک و لابی قوی داشته، رایزنی کرده و توانسته ۵۰ میلیون، ۱۰۰ میلیون بودجه بگیرد و با آن تیم داری کند. باشگاه‌داری هم نیست؛ در واقع به صورت مقطعی تیم داری کند و درآمد اندکی را نصیب ورزشکار نابینا کند. به طور مثال سالی که پرسپلیس تیم داری کرد، ۵۰ میلیون بودجه گلبال بود و با ۲ میلیون، ۳ میلیون و ۴ میلیون با بازیکن‌ها قرارداد بست و در آخر بخشی از بودجه را هم نداد. در نظر بگیرید، باشگاه فولاد مبارکه ۳۰۰، ۴۰۰ میلیارد فقط در حوزه فوتبال هزینه می‌کند، به هندبال، و رشته‌های دیگری که در آن باشگاه‌داری می‌کنند، کاری نداریم. اگر از این ۴۰۰ میلیارد فوتبال، فقط ۱۰۰ میلیون آن بیاید در فوتبال پنج نفره گذاشته شود، اگر هر کدام از همین تیم‌های فوتبال لیگ برتر، همان طور که قانون آن‌ها را موظفکرده، در فوتبال پنج نفره نابینایان هم ۱۰۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون سرمایه‌گذاری کنند، در نظر بگیرید که چه پویایی عظیم و چه تحولی در فوتبال پنج نفره اتفاق می‌افتد. الآن در فوتبال پنج نفره فقط محدود شدیم به سه چهار تا استان. استان‌های مرکزی، گیلان، فارس و کرمان هستند که عملا دارند بار تیم ملی ما را به دوش می‌کشند. سایر استان‌های ما نه زیر ساختی دارند، نه ملی پوشی دارند و نه فوتبال نابینایان را به معنای واقعی کلمه دنبال می‌کنند. این نشان می‌دهد که اتفاقا ما در حوزه قانون‌گذاری، قانون‌های بسیار خوبی داریم. در این قوانین مشخص شده است که وزارت ورزش باید چه اقداماتی بکند، شهرداری‌ها موظف هستند که یک سالن را به رایگان به ورزش نابینایان اختصاص دهند. هیچ کدام این کار را نمی‌کنند. مثلا شهرداری فقط در مورد استفاده از استخر، می‌گفت که اگر یک فرد دارای معلولیت با یک همراه بیاید، در صورتی که کارت معلولیت خود را ارائه دهد، استفاده از استخر برایش رایگان خواهد بود؛ اما آن هم به این دلیل که اکثر استخر‌های زیر نظر شهرداری، به بخش خصوصی داده شدند، عملا باز قانون اجرا نمی‌شود؛ یعنی روز به روز دارد از قانون تمرد می‌شود و هیچ جایی هم نیست که نظارت کند بر اینکه چرا وقتی طبق قانون بانک‌ها، مؤسسات و شرکت‌های بزرگ موظف شده‌اند که در حوزه ورزش معلولان و جانبازان باشگاه‌داری کنند، چرا قانون را اجرا نمی‌کنند؟. چرا یک صدم بودجه‌شان را هم به این حوزه اختصاص نمی‌دهند. نظارت که نباشد، باشگاه‌ها هم استنکاف می‌کنند و تیم داری نمی‌کنند، کسی هم به آن‌ها کاری ندارد و نتیجه‌اش این است که ورزش نابینایان چه در حوزه حرفه‌ای و چه در حوزه همگانی نتوانسته پیشرفت کند. نکته بسیار مهم دیگری که وجود دارد، این است که وقتی سرویس ورزشی ایران سپید را داشتم، با خیلی از این شرکت‌ها جلسه می‌گذاشتیم و در جلساتشان بودیم که آن‌ها را متقاعد کنیم که در حوزه ورزش نابینایان تیم داری کنند، می‌گفتند که اگر شما با صدا و سیما رایزنی کنید که مسابقات لیگ باشگاهی ورزش نابینایان را پخش کند و ما بتوانیم تبلیغات محیطی دور زمین را داشته باشیم، با کمال میل به این عرصه وارد می‌شویم. ۱۰۰ ملیون و ۲۰۰ میلیون که عددی نیست. چون ما اگر بخواهیم همان تبلیغات را در صدا و سیما داشته باشیم، باید چندین میلیارد تومان هزینه کنیم؛ بنابراین آن تبلیغی که می‌خواهیم به صدا و سیما بدهیم، روی لوگو لباس ورزشکاران قرار می‌دهیم؛ بنابراین اگر صدا و سیما مسابقات باشگاهی این‌ها یا مسابقات قهرمان کشوری این‌ها را پوشش دهد، ما مایلیم سرمایه‌گذاری کنیم. اتفاقا قانون صدا و سیما را موظف کرده که هم مستند تهیه کند از زندگی ورزشکاران دارای معلولیت که به حوزه قهرمانی راه می‌یابند و هم مسابقاتشان را پوشش دهد؛ یعنی باز این چرخه معیوب می‌رسد به عدم اجرای قانون. یعنی اگر صدا و سیما به وظایف خودش عمل کند و مسابقات این‌ها را پوشش دهد، از آن طرف هم شرکت‌ها راغب می‌شوند که سرمایه‌گذاری و تیم داری کنند و این چرخه خود به خود همان طور که در حوزه ورزش افراد بدون معلولیت پیشرفت کرده، در ورزش نابینایان هم پیشرفت می‌کند. من متن قانون را دارم که عملکرد تمام وزارت خانه‌ها را آورده است؛ اما اگر بخواهیم وزارت خانه به وزارت خانه بررسی کنیم، از حوصله بحث ما خارج می‌شود و خیلی حوصله سر بر و تخصصی می‌شود. همچنین در قانون مشخص شده است که این وظایفی که برای دستگاه‌های اجرایی در نظر گرفته شده است، برای کدام قشر از افراد دارای معلولیت باید اجرا شود. یکی کارکنان جانباز و معلول خود آن دستگاه است؛ یعنی فرد دارای معلولیتی باشد که مثلا در استخدام وزارت کشور یا وزارت ارشاد یا وزارت تعاون باشد و تمام وزارت خانه‌ها و دستگاه‌هایی که در این قانون اسمشان آمده است، باید تحت حمایت‌هایی که در قانون آمده، قرار بگیرند. یک گروه دیگر، اعضای معلولیت خانواده کارکنان دستگاه‌های اجرایی است؛ یعنی ممکن است کارمند دستگاه اجرایی خودش معلولیتی نداشته باشد؛ ولی فرزند معلول داشته باشد. این قوانین شامل حال آن فرد هم می‌شود. یک نکته جالب این است که قانون می‌گوید سازمان‌ها و وزارت خانه‌ها موظف هستند که خدمات‌دهی خودشان را به افراد دارای معلولیت ساکن در حریم امکانات ورزشی مربوط به آن دستگاه، ارائه کنند؛ یعنی اگر خانۀ من نزدیک یک سالن ورزشی وابسته به آن دستگاه اجرایی است، از در خانه من تا آن سالن ورزشی باید مناسب‌سازی شود. این شاید خیلی ایدئال گرا باشد؛ ولی به هر حال قانون آن را پیشبینی کرده است. مثل ماده ۲۷ قانون حمایت از حقوق معلولان که پیشبینی کرده است که اگر فرد دارای معلولیتی شغل و درآمد نداشت، دولت باید معادل دستمزد تعیین شده توسط وزارت کار، به او حقوق پرداخت کند که برای امسال می‌شود ۷ میلیون که اجرا نمی‌شود. مستمری افراد دارای معلولیت الآن ۶۶۰ هزار تومان است و فاصله فاحشی دارد با آنچه در قانون آمده است. از این جهت وارد بحث از منظر قانون‌گذاری شدم که بگویم، اگر واقعا در کشور ما اهمیتی به قانونی که خود مسئولان وضع می‌کنند، داده شود، قطعا وضعیت ما در این لحظه این طور نخواهد بود. در آن صورت من نمی‌آیم اینجا که بگویم سرانه ورزش حرفه‌ای و همگانی برای افراد دارای معلولیت نزدیک به ۰ است. من نمی‌آیم بگویم که وقتی میانگین ورزش روزانه در کشور ما ۱۳ دقیقه است، قطعا در حوزه افراد آسیب دیدۀ بینایی با جمعیتی برابر با ۷۰۰، ۸۰۰ هزار نفر، میانگین ورزش روزانه ۱ تا ۲ دقیقه است؛ بنابراین فاصله می‌گیرم از این بحث. خیلی نمی‌خواهم وارد آن شوم. چون می‌دانم که فرصت لایو محدود است و قانون هم به طور مفصل اشاره کرده است که هر کدام از وزارت خانه‌ها چه تکالیفی دارند.

* فرض کنیم فرد نابینا یا کم بینایی وجود دارد که می‌خواهد ورزش کند، چطور باید این کار را انجام دهد؟ آیا توصیه‌ای برایش دارید؟

من بیشتر در مورد تهران اشراف دارم که شهرداری در خیلی از پارک‌ها باشگاه‌هایی را در نظر گرفته است که می‌شود در آن ورزش کرد. رشته‌هایی مثل تی آر ایکس و مثل آن. ورزشی که در عین حال که خیلی سنگین نیست، فرد می‌تواند آن را انجام دهد. شهریه‌اش هم در حد ۱۵۰ هزار تومان و ۲۰۰ هزار تومان در ماه است. ۱۲ جلسه است و افراد هفته‌ای سه بار می‌توانند مراجعه کنند و در دوره‌هایی که شهرداری در رشته‌های مختلف برگزار می‌کند، شرکت کنند یا اینکه کمترین کاری که فرد می‌تواند برای ورزش کردن انجام دهد، این است که در پارک نزدیک خانه‌اش پیاده‌روی کند. نیم ساعت پیاده‌روی در روز از صد تا ورزش حرفه‌ای و قهرمانی بیشتر سودمند است، اگر هدف فرد حفظ سلامتی باشد. به نحوی که در سه تا ده دقیقه انجام شود، ۲۷ دقیقه کند باشد و ۳ دقیقه آخر پیاده‌روی تند باشد. این چیزی است که همه، چه در روستا باشند چه در شهر‌های کوچک باشند، پارک یا محوطه‌ای که بتوانند در آن پیاده‌روی کنند، در اختیار دارند. از همینجا می‌توانند شروع کنند؛ اما اگر در شهر‌هایی هستند که امکاناتش بیشتر است، می‌توانند کوهنوردی و طبیعت گردی کنند یا استفاده از همین باشگاه‌هایی که زیر نظر شهرداری است یا شنا. اگر بتوانند شنا یاد بگیرند و در هفته یکی دو بار استخر بروند و شنا کنند، خیلی می‌تواند سودمند باشد.

* بنابراین افرادی که عضو سازمان بهزیستی هستند، اگر مراجعه کنند به مراکز دولتی به ویژه مراکز وابسته به شهرداری، مشمول تخفیف می‌شوند؟

نه. تخفیفی داده نمی‌شود. همان شهریه‌ای که از همه گرفته می‌شود، از افراد دارای معلولیت هم گرفته می‌شود. این بحث رایگان بودن خدمات شهرداری فقط محدود به استخر‌ها می‌شود. حتی چند سال پیش آموزش شنا و رشته‌های دیگر به فرد نابینا رایگان بود؛ اما الآن دیگر شهرداری زیر بار این هم نمی‌رود؛ بنابراین آموزش هم هزینه دارد.

* آیا استخر‌ها رایگان است؟

استخر‌هایی که زیر نظر شهرداری باشند، رایگان هستند. الآن به بهزیستی اشاره کردی. در بند ۳ وظایفی که در بحث ترویج ورزش همگانی برای بهزیستی گذاشته است، به ارائه تسهیلات در حوزه حمل و نقل اشاره شده است؛ یعنی قانون بهزیستی را موظف کرده است که اگر فرد نابینایی خواست در هیأت ورزش نابینایان استان خودش ورزش کند، باید به او وسیله نقلیه بدهد. ایاب ذهاب او را پوشش دهد؛ ولی

می بینیم که این اتفاق نمی‌افتد و خیلی اتفاقات دیگر؛ یعنی حتی برای معلولانی که سطح معلولیت خیلی بالایی دارند و امکان آمدن در جامعه را ندارند، طبق قانون بهزیستی موظف است که امکانات ورزش در خانه را فراهم کند. آن‌ها را حمایت کند، پول دهد که این افراد تجهیزات مورد نیاز برای ورزش در خانه را بخرند؛ اما باز می‌بینیم که قانون اجرا نمی‌شود و حتی بهزیستی موظف است که ایستگاه‌های ورزش همگانی برای معلولان در نقاط مختلف شهر را مناسب‌سازی کند؛ یعنی علاوه بر شهرداری که دسترس‌پذیری مبلمان شهری، وظیفه ذاتیش است، بهزیستی هم موظف شده است که ایستگاه‌های ورزشی را مناسب‌سازی کند که نمی‌کند؛ بنابراین باز می‌رسیم به عدم اجرای قانون.

* آیا می‌توانیم بگوییم که قوانین ما آن قدر زیبا و قشنگ هستند و آن قدر فراتر از توان اجرایی هستند که اجرا نمی‌شوند؟

من توضیح دادم که چرا به این نقطه رسیدیم؛ اما درستش همین است؛ یعنی قانون باید تمام مسائل را پیشبینی کند؛ اما اینکه چرا در کشور ما اجرا نمی‌شود، دو تا دلیل دارد؛ اول اینکه در این کشور، افراد دارای معلولیت جزء شهروندان درجه دوم و درجه سوم محسوب می‌شوند و حاکمیت خودش را موظف نمی‌داند که امکانات را برای این قشر توسعه دهد. اگر ما شهروند درجه ۱ بودیم، اگر خودی بودیم و اگر حاکمیت اراده می‌کرد که بخواهد از ما حمایت کند، بودجه‌اش را دارد. کما اینکه الآن در حوزه بسیج مستضعفین و سالن‌هایی که زیر نظر دستگاه‌های حاکمیتی مثل بنیاد شهید و سپاه است، بسیار مجهز هستند و اتفاقا امکانات خوبی هم دارند؛ اما حاکمیت به هر دلیلی افراد دارای معلولیت را شهروند درجه ۲ و ۳ می‌داند؛ بنابراین حاضر نیست برایشان هزینه کند. همان طور که حاضر نیست مستمری قابل توجه به این افراد بدهد. الآن ۵ ماه است که کل دولت، مجلس و بهزیستی توی سر و کله هم می‌زنند که قانون گفته بوده است که در سال ۱۴۰۲ مستمری افراد دارای معلولیت باید ۴۰ درصد افزایش پیدا کند؛ اما الآن ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است. نماینده‌های مجلس هی وزیر را به مجلس می‌خوانند که چرا ۲۰ درصد دیگر اجرا نمی‌شود؟ این ۲۰ درصد البته فقط ۹۰ هزار تومان است؛ یعنی کل مستمری هر فرد می‌شود ۷۵۰ هزار تومان که دردی را از فرد دارای معلولیت دوا نمی‌کند؛ بنابراین تمام کار‌ها حالت نمایشی پیدا می‌کند. تمام کار‌ها شعاری می‌شود. اینکه ما شعار می‌دهیم که ما حامی اقشار ضعیف جامعه هستیم، اقشاری که در معیشت خود با چالش‌های جدی رو‌به‌رو هستند؛ ولی در عمل برایشان کاری نمی‌کنیم. ۶۰۰ هزار تومان مستمری نهایتا پول دو کیلو گوشت است. حاضر نیستیم آن را بر اساس قانون که باید معادل دستمزد وزارت کار باشد، افزایش دهیم؛ وقتی مسائل اینچنینی به طریق اولی رعایت نمی‌شود، حوزه ورزش همگانی هم دیده نمی‌شود. بحث دیگر این است که کشور ما به دلیل سیاست ایدئولوژیکی که در نظر گرفته است و آن هم عدم تعامل با دنیا است، دچار کمبود بودجه در تمام ارکان خودش است و چون چالش تأمین منابع مالی دارد، عملا در توسعه از کشور‌های دنیا و حتی کشور‌های حوزه خلیج هم عقب می‌افتد و وقتی شما بودجه نداشته باشید، طبیعتا هر چقدر هم که قوانین زیبا داشته باشید، نمی‌توانید آن را اجرا کنید. امسال اولین بار در ۱۰، ۱۵ سال اخیر بهزیستی عیدی شب عید مددجویان خود را پرداخت نکرد. وقتی کار به جایی می‌رسد که شما بودجه برای پرداخت همان مستمری ۵۰۰، ۶۰۰ تومانی که به عنوان عیدی شب عید پرداخت می‌کردید ندارید، این قوانین زیبایی هم که چه در قانون حمایت از افراد دارای معلولیت آمده و چه در برنامه جامع آمده و چه در کنوانسیون معلولان آمده که ایران هم عضو آن است، قابل اجرا نیست و طبیعتا ورزش هم به همان طریق مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

* یکی از دغدغه‌های افراد دارای آسیب بینایی، اشتغال است. یکی از شغل‌هایی که می‌تواند برای افراد نابینا و کم بینا مناسب باشد، خبرنگاری است. شما هم در این زمینه تجربه بالایی دارید. هم سرویس ورزشی ایران سپید دست شما بوده است، هم خبرنگار اعزامی کمیته ملی پارالمپیک بودید و هم در حال حاضر مدیر مسئول مجله نسل مانا هستید. سؤال من این است که یک فرد دارای آسیب بینایی با چه چالش‌ها و مشکلاتی در این زمینه رو‌به‌رو خواهد بود.

من از اواخر دهه ۸۰ کارم را با رادیو ورزش شروع کردم و در برنامه‌های تولیدی و زنده اخبار حوزه ورزش معلولان را می‌خواندم. فعالیت در رادیو ورزش باعث شد که علاقه‌مند شوم به کار خبرنگاری و دوره‌های تخصصی روزنامه‌نگاری در مرکز مطالعات رسانه‌ها گذراندم و این دو عامل باعث شد که از طرف آقای سهیل معینی به عنوان دبیر سرویس ورزشی ایران سپید دعوت به کار شوم. از سال ۹۲ خبرنگار سرویس ورزشی بودم و سال ۲۰۱۷ اعزام شدم به مسابقات پارا آسیایی جوانان در امارات و سال ۲۰۱۸ هم جزء تیم رسانه‌ای کمیته پارالمپیک در مسابقات پارا آسیایی جاکارتای اندونزی بودم. واقعیت این است که شغل خبرنگاری به طور کلی به دو دسته برای خبرنگاران تقسیم می‌شود. یکی خبرنگاران تحریریه و یکی هم خبرنگاران میدانی. خبرنگاری تحریریه به این معنا است که شما در دفتر تحریریه نشستید و زنگ می‌زنید مصاحبه می‌گیرید و با مربی، ورزشکار و… گفت و گو می‌کنید و مصاحبه را پیاده‌سازی می‌کنید و خبر را رد می‌کنید و مصاحبه صوتی را هم ادیت می‌کنید. این برای همه امکان‌پذیر است؛ یعنی اتفاقا خبرنگاری و فعالیت در حوزه رسانه از جمله مشاغلی است که افراد نابینا اگر دوره‌های آن را بگذرانند و اگر علاقه‌مند باشند، علیرغم دردسر‌هایی که دارد، می‌توانند در آن به درآمد ناچیزی هم برسند. چون ورود به جراید و عرصه رسانه کار ساده‌ای نیست؛ اما خبرنگار تحریریه خیلی راحت‌تر است. چیزی که کار من را در حوزه خبرنگاری کمی دشوار‌تر می‌کرد، خبرنگاری میدانی و پوشش میدانی است. من ۱۰، ۱۱ سال است که در اغلب مسابقات قهرمان کشور گلبال یا مسابقات شنا، جودو می‌رفتم و مصاحبه تهیه می‌کردم، چه برای برنامه شکوه اراده که آن موقع در رادیو ورزش پخش می‌شد و یک برنامه تخصصی در حوزه ورزش نابینایان بود و بعدا که من از رادیو ورزش رفتم رادیو تهران، آن برنامه هم از بین رفت و ادغام شد در برنامه جهان ورزش جانبازان و معلولان. دشواری خبرنگاری میدانی از این جهت است که به خصوص وقتی یک مسئول می‌خواهد بیاید برای بازدید، این محدودیت و آسیب بینایی که همراه فرد است و من هم نابینای مطلق هستم، کار را سخت می‌کند. به یاد دارم که چند سال پیش قرار بود آقای دکتر صالحی امیری که وزیر ورزش بود، بیاید از مجموعه هرندی بازدید کند. ما از صبح رفته بودیم آنجا که وقتی وزیر آمد مصاحبه بگیریم. ایشان آمد، بازدید کرد و رسیدیم به جایی که خبرنگار‌ها می‌خواستند دورش جمع شوند و از او مصاحبه بگیرند. ایشان عجله داشت. سری دوید که از در پشتی برود بیرون. خبرنگار‌هایی که بینایی داشتند، همراه با او دویدند و دم در مصاحبه‌شان را گرفتند؛ اما من تا آمدم به خودم بجنبم که خودم را دم در برسانم، ایشان رفت و عملا محدودیت بینایی باعث شد که نتوانیم مصاحبه بگیریم. در جاکارتا مسابقاتی را پوشش می‌دادم که خیلی جنبه بصری نداشته باشد. مثلا مسابقات شطرنج که ورزشکاران ما یا می‌بردند یا مساوی می‌شد. مثل مسابقات دو و میدانی که بخواهند نتایج و رکورد‌ها را روی مانیتور استادیوم بیندازند، مطرح نبود و من می‌توانستم این مسابقات را پوشش دهم؛ بنابراین طبیعتا خبرنگاری حوزه میدانی چالش‌های خودش را دارد. البته فعالیت خبری من صرفا در حوزه ورزش نبوده است. من زمانی که با رادیو صبا و رادیو سلامت کار می‌کردم، خبرنگار حوزه اجتماعی هم بودم. آن هم متأسفانه چالش‌های خودش را دارد؛ یعنی ما را برای گزارش می‌فرستادند سطح شهر. مثلا می‌گفتند بروید پارکینگ بیهقی و ببینید چه مشکلاتی دارد. بعد می‌رفتیم، مسئولش مصاحبه نمی‌کرد یا برای مصاحبه‌های اجتماعی سطح شهر تا می‌گفتیم از صدا و سیما هستیم، یک سری مصاحبه نمی‌کردند. این در حالی بود که ۷، ۸ سال پیش هنوز نگاه‌ها به صدا و سیما مثل الآن نبود. شاید بعضی وقت‌ها مجبور می‌شدیم سناریو‌سازی و مصاحبه‌سازی کنیم. برای اینکه به هر حال آیتم باید به پخش می‌رسید. این‌ها چالش‌هایی است که خبرنگاران حوزه میدانی با آن رو‌به‌رو هستند؛ ولی خبرنگار تحریریه دیگر این چالش‌ها را برای فردی که آسیب بینایی دارد، به همراه ندارد.

* شما که خبرنگار میدانی بودید، این چالش‌ها را چطور رفع می‌کردید؛ یعنی کار‌هایی را قبول می‌کردید که با آسیب بینایی هماهنگ‌تر بودند؟

بخشی از آن که اجتناب‌ناپذیر بود؛ اما بخشی از آن هم بله، طبیعتا اعزام‌هایی را می‌رفتم که می‌دانستم از پس آن برمی‌آیم یا اگر هم از پس آن برنمی‌آمدم، با فدراسیون صحبت می‌کردم که من حتما یک همراه می‌خواهم. چون برای بعضی از مسابقات که برای ایسنا و ایرنا گزارش می‌گرفتم، به بهانه اینکه گزارش بدون عکس که معنا ندارد، عکاسی که برای عکس برداری می‌آمد، عملا همراه من می‌شد برای گرفتن گزارش‌ها و مصاحبه‌ها و حضور یک فرد بینا در کنارم خیلی کمک می‌کرد که بر چالش‌های محدودیت بینایی فائق آیم.

* افراد نابینا چطور می‌توانند با روزنامه ایران سپید همکاری کنند؟

متأسفانه ما روزنامه ایران سپید را نداریم. یک سال است که وبسایت ایران سپید از دسترس خارج شده است. نسخه بریل آن هم در استان‌ها توزیع نمی‌شود. روزنامه تبدیل شده است به هفته‌نامه. اگر در گذشته روزی ۲۰ صفحه منتشر می‌شد، الآن هفته‌ای ۱۲ صفحه منتشر می‌شود. تیم تحریریه هم ندارد. خود من هم از سال گذشته با مؤسسه مطبوعاتی ایران قطع همکاری کردم. این طور بگویم که عملا دیگر ایران سپیدی وجود ندارد. صرفا خلاصه شده است در یک پادکست ۵، ۶ دقیقه‌ای تلگرامی؛ اما اگر به خبرنگاری علاقه دارید، لازم است که دوره‌های روزنامه‌نگاری را بگذرانید. دوره‌هایی که وزارت ارشاد برگزار می‌کند یا دوره‌هایی که بعضی از خبرگزاری‌ها مثل ایسنا برگزار می‌کنند و دوره‌های صدا و سیما. تا این دوره‌ها را نگذرانید و خودتان را در این حوزه توانمند نکنید، نمی‌توانید به این حرفه به عنوان یک شغل وارد شوید. چون ما آن قدر کسانی را داریم که لزوما هم خبرنگار نیستند؛ ولی به واسطه نزدیکی با سردبیر یا مدیر مسئول یک روزنامه یا رسانه وارد کار خبرنگاری شده‌اند که جا برای افراد دیگری که تخصص نداشته باشند، به راحتی فراهم نمی‌شود.

* آیا نرم‌افزاری در حوزه ورزش وجود دارد که افراد نابینا و کم بینا بتوانند از آن برای ورزش در خانه استفاده کنند؟

من نرم‌افزار خاصی نمی‌شناسم و بعید می‌دانم که نرم‌افزار‌هایی که در حوزه ورزش نوشته شده، خیلی برای نابینایان دسترس‌پذیر باشد. من در این زمینه با اپلیکیشنی کار نکردم و در این خصوص شناختی ندارم؛ اما نرم‌افزار ویژه‌ای که خیلی پروموت شده باشد و لزوما برای نابینایان مناسب‌سازی شده باشد، به احتمال زیاد وجود ندارد.

* من می‌خواهم تجربه خودم در این زمینه را مطرح کنم. نرم‌افزار سامسونگ هلس، یک نرم‌افزار ورزشی است که خودش یک سری ورزش‌ها را ارائه می‌دهد و چالش‌هایی برای پیاده‌روی می‌گذارد. به طور صد درصد دسترس‌پذیر نیست؛ ولی می‌توان از آن استفاده کرد.

تمام اپلیکیشن‌های این حوزه تا حدودی دسترس‌پذیر هستند. از ۲۰ درصد گرفته تا ۸۰، ۹۰ درصد؛ ولی نرم‌افزاری که به طور اختصاصی برای معلولان در حوزه ورزش نوشته شده باشد، من سراغ ندارم.

نوشته های مرتبط