رقص شهاب سنگها در شب کویر (آشنایی با تشکلها و سازمانهای مردمنهاد افراد نابینا و کمبینای کشور)
مسعود طاهریان، مددکار مؤسسه حمایت از بیماران چشمی آرپی
برگی از خاطرات من
با اینکه نابینا بودم و در تهران زندگی میکردم؛ ولی با مؤسسه عصای سفید وقتی آشنا شدم که برای پژوهش دانشگاهیام میخواستم با افراد دارای آسیب بینایی مصاحبه کنم. قرار شد در زمانهای خالی کلاسهای موسیقی و سلفژ، در اتاق آکوستیک پیانو، میزی برایم بگذارند تا بتوانم با بچهها صحبت کنم. در آن چند روز دیدم که بچهها مؤسسه را پاتوقی برای خود کردهاند و در آن جمع میشوند. آن زمان خبری از تعطیلی مؤسسه نبود و همه از پیر و جوان، زن و مرد به آنجا رفتوآمد میکردند و انواع کلاسهای آموزشی مانند مهارتهای جهتیابی و حرکت، کاربری کامپیوتر، سفالگری و… برگزار میشد. بیشتر اوقات در کافه تریای مؤسسه چند نفری نشستهبودند که با هم حرف میزدند و شوخی میکردند. در بین مدرسان مؤسسه افراد نابینا و کمبینای موفق زیادی هم بودند که مهارتهای خود را به سایر بچهها آموزش میدادند. در کل مؤسسه جایی بود که افراد نابینا و کمبینا بتوانند با یکدیگر آشنا شوند و تجربههای خوشآیندی داشته باشند.
تشکلها و سازمانهای مردمنهاد، پایگاهی برای حمایت و توانبخشی افراد نابینا و کمبینا
تشکلها و سازمانهای مردمنهاد (انجیاُ
[1]) مختلفی در سراسر کشور وجود دارد که به افراد نابینا و کمبینا خدمترسانی میکنند. در کنار نهادهای دولتی مانند
آموزش و پرورش استثنایی و
بهزیستی، میتوان از آنها در زمینههای مختلفی کمک گرفت. خدمات این تشکلها و سازمانها به دو دستۀ توانبخشی و حمایتی تقسیم میشود. خدمات پزشکی، پیشگیری، روانشناختی، آموزشی، شغلی، تکنولوژیکی، ورزشی، هنری، تفریحی و سیاحتی در دسته توانبخشی و خدمات حقوقی، فرهنگی، اجتماعی، مددکاری، مالی، معیشتی، مسکن، تجهیزاتی، پژوهشی، مناسبسازی شهری، مکاتبه و مذاکره با نهادهای حکومتی و بینالمللی در دسته حمایتی قرار میگیرد.
این تشکلها و سازمانها مجوز و پروانه فعالیت خود را از وزارت کشور یا سازمان بهزیستی میگیرند و زیر نظر این نهادهای دولتی فعالیت میکنند؛ ولی در حال حاضر برخی از مؤسسات و انجمنهای مردمنهاد هستند که مجوز و پروانه فعالیت خود را از نهادهای دیگری مانند سازمان جوانان، نیروی انتظامی و فرمانداریها گرفتهاند. به علت رفع همین ناهماهنگیهای موجود، مرکز پژوهشهای مجلس به دنبال نهایی کردن
یک پیشنویس قانون است که بر اساس آن در آینده نزدیک تمام تشکلها و سازمانهای مردمنهاد باید مجوز خود را از وزارت کشور بگیرند.
این تشکلها و سازمانها به دو شیوه هیئتامنایی یا مجمع عمومی اداره میشوند. در شیوه اول، هیئتمدیره و مدیرعامل به هیئتامنا پاسخگو هستند و باید تصمیمات آنها را اجرا و پیگیری کنند. همچنین هیئتمدیره با انتخاب مستقیم هیئتامنا و مدیرعامل هم به واسطه هیئتمدیره تعیین میشود؛ ولی در شیوه دوم تمام اعضا مجمعی را تشکیل میدهند و با انتخابات عمومی، هیئتمدیره را تعیین میکنند؛ درنتیجه هیئتمدیره نماینده مجمع عمومی است و باید به تمامی اعضا پاسخگو باشد. همچنین تمامی اعضا در انتخاب مدیرعامل بهطور غیرمستقیم نقش دارند.
مؤسسۀ حمایت از بیماران چشمی آرپی[2] که خود یکی از این تشکلها و سازمانهای مردمنهاد است، لیست تمامی مؤسسات و انجمنهای غیردولتی سراسر کشور را که در حوزه افراد نابینا و کمبینا فعال هستند، جمعآوری و در سایت خود منتشر کرده است. میتوان با مراجعه به سایت این مؤسسه، مشخصات و حوزه فعالیت این مراکز را با تفکیک استانی مشاهده کرد.
نقد و بررسی فعالیتهای تشکلها و سازمانهای مردمنهاد افراد نابینا و کمبینا
امروزه با تعطیل شدن تدریجی مراکز توانبخشی دولتی و با برونسپاری وظایف نهادهای حمایتی حکومت مانند سازمان بهزیستی، عضویت افراد نابینا و کمبینا در تشکلها و سازمانهای مردمنهاد نزدیک به محل سکونت بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است. حتی گاهی اوقات نیازهای این افراد در برخی از مناطق تنها با کمک خدمات این نهادهای غیردولتی رفع میشود. ولی در حال حاضر فرایند گرفتن مجوز و پروانه فعالیت این تشکلها و سازمانها آشفته است و نظارت کافی بر روی مصرف منابع مالی دولتی و مشارکتهای مردمی آنها وجود ندارد. همچنین نهادهای نظارتی نتوانستهاند با داشتن معیارهای دقیق راستیآزمایی در رابطه با گزارشهای دورهای، کیفیت عملکرد این نهادهای غیردولتی را به درستی رصد کنند؛ درنتیجه افراد نابینا و کمبینا در استفاده از امکانات و تسهیلات غیردولتی سردرگم هستند و نیازهایشان کامل رفع نمیگردد. چراکه در بیشتر موارد این مراکز با وجود حسن نیت، توسط مسئولان خود به صورت بیشکل، بیبرنامه و سلیقهای اداره میشوند و حتی گاهی اوقات انجام فعالیتهای خارج از اساسنامه اولیه، در دستورالعمل مدیران قرار میگیرد. همچنین در مؤسسات و انجمنها کمتر به حوزه توانبخشی بهویژه مسائل آموزشی پرداخته میشود. از طرفی دیگر، پایگاه اطلاعاتی یک پارچهای برای آشنایی با راههای ارتباطی و حوزه فعالیت این نهادهای مردمنهاد وجود ندارد و مراکز تنها به صورت دهانبهدهان معرفی میشوند. علاوهبراین به علت نبود حمایت لازم، هر چند وقت یک بار یکی از این تشکلها و سازمانها به علت انواع مشکلات مانند مالی و محل اسکان، تعطیل میشوند.
با بروز مشکلات ذکرشده در بالا، تشکلها و سازمانهای مردمنهاد افراد نابینا و کمبینای سراسر کشور، در سال 1393 و زیر نظر وزارت کشور، شبکه ملی «چاوش» را تأسیس کردند تا با کمک یکدیگر فعالیتهای خود را یکپارچه و هماهنگ نمایند و قدرت چانهزنیشان را با نهادهای حکومتی و اجتماعی افزایش دهند. سازمان بهزیستی هم در سال 1399 شبکه ملی «شمنا» را تشکیل داد تا بر فعالیت تشکلها و سازمانهای افراد دارای آسیب بینایی نظارت کند و مسیر رسیدن به اهداف و خواستههای آنها را هموار نماید؛ ولی تاکنون این دو شبکه ملی نتوانستهاند نقش پررنگی در کاهش مشکلات افراد نابینا و کمبینای کشور داشته باشند؛ چراکه این دو شبکه امکانات و حمایت مالی لازم برای فعالیتهای خود را ندارند، چشمانداز مشخصی در فعالیتهای آنها دیده نمیشود، نهادهای حکومتی با آنها همراه نیستند، چنددستگی بین تشکلها و سازمانهای افراد نابینا و کمبینا قدرت چانهزنیشان را کاهش داده است و علاوهبر اینها، به حکومت و نهادهای غیردولتی وابستگی دوگانه دارند. این مسائل باعث میشود که این دو شبکه ملی نتوانند ناظر خوبی برای فعالیتهای انجمنها و مؤسسات افراد نابینا و کمبینای کشور باشند یا به انسجام و همگرایی نهادهای غیردولتی بپردازند. در مقاله «
شمنا در مسیر چاووش/ شبکههایی که ملی نیستند»، از مجله نسل مانا، به نقد و بررسی بیشتر فعالیتهای این دو شبکه ملی نابینایان کشور پرداخته شده است.
سخن آخر
حضور موثر تشکلها و سازمانهای مردمنهاد در خدمترسانی به افراد نابینا و کمبینای نیازمند به توانبخشی و حمایت، بیش از گذشته احساس میشود و نبود پایگاهی برای ارتباط بین این افراد امروزه به مسئلهای جدی تبدیل شده است. بههمینمنظور تمامی انجمنها و مؤسسات افراد نابینا و کمبینا باید برای ساخت هویتی مستقل و منحصربهفرد بکوشند، خدمترسانی به جامعۀ هدف را در اولویت فعالیتهای خود قرار دهند، با سایر نهادهای مردمنهاد همسو، بهمنظور افزایش قدرت چانهزنی فعالیتهای هماهنگ و منسجم گروهی انجام دهند و در نهایت به اعضای نابینا و کمبینای خود اصول و راهکارهای مطالبهگری صحیح را آموزش دهند.
نهادهای دولتی هم اگر گوشی برای شنیدن و قصدی برای بهبود شرایط دارند، باید از ساخت نهادهای موازی پرهیز کنند، از تشکلها و سازمانهای مردمنهاد حمایت حقوقی و مالی کنند، نظارت بر فعالیتهای نهادهای غیردولتی را خود بر عهده بگیرند، با تقویت بازوهای نظارتی خود و با ایجاد یک سیستم عینی، دقیق، متمرکز و منظم بر روی اجرای وظایف انجمنها و مؤسسات نظارت کنند و همچنین با اعمال فشار مانند کاهش یا حذف حمایت مالی، گرفتن محل اسکان یا باطل كردن پروانه فعالیت، بخش خصوصی را به اجرای وظایف خود در حیطه اساسنامه اولیه مجبور نمایند.
***
آری، جو ساکن هیچ حرکت تندی را بر نمیتابد
و هیچ سودای اینجا نبودنی را
و شهابسنگ که ساکن شدنش با عدمش یکسان است
در میان شعلههای خشم و شکنجههای دردناک
میسوزد و میمیرد
و حاصلش تنها همان کسری از ثانیه است که نوری میبخشد
نور که نه… پیغامی میفرستد
برای آنها که دلشان به رفتن خوش است
عاقبت خویش را فریاد میکشد
و ندا در میدهد که شدن و بودن هرگز به هم سازگار نخواهند شد
(
شعر همزادی انسان و شهاب سنگ از امین حجاران)
ماهنامه نسل مانا – سال دوم – شماره ۱۶ – فروردین ۱۴۰۲
[1]. Non-governmental organization)
[2]. Retinitis Pigmentosa