مسعود طاهریان: مددکار مؤسسۀ حمایت از بیماران چشمی آرپی
استعداد توانایی ذاتی فرد برای عملکرد برجسته در حوزهای خاص است. برخلاف دانش و مهارتهای آموختهشده که از طریق تمرین به دست میآیند، استعداد ظرفیت ویژۀ فرد برای پیشرفت نسبتاً سریع در حوزۀ مربوط و توانایی دستیابی به سطح عملکرد بالاتر از متوسط است؛ بنابراین کشف و پرورش استعدادهای افراد نابینا و کمبینا نخستین قدم برای هرگونه توانمندسازی آموزشی و حرفهای محسوب میشود و به آنها کمک میکند تا در رشتهای مشخص به خودشکوفایی برسند و زندگی مستقل و کارآمدی داشته باشند.
زمینۀ آموزشی و وضعیت شغلی کنونی افراد نابینا و کمبینا
توانمندسازی به معنای قدرت بخشیدن و دادن آزادی عمل به افراد برای ادارۀ خود و اضافه کردن توانایی از طریق مداخلۀ محیطی و فرایندی بهمنظور رسیدن به سازگاری و هماهنگی بیشتر با شرایط موجود است. با در نظر گرفتن نظام آموزشی، فرهنگی و اقتصادی کنونی کشور، افراد نابینا و کمبینا به سمت حوزههایی هدایت میشوند که به حداقل اقدامهای توانبخشی نیاز دارند. کم پیش میآید که دانشآموزان با آسیب بینایی بتوانند در رشتههایی، بهجز علوم انسانی تحصیل کنند، مگر آنکه خانوادهشان توان مالی و اصرار لازم برای ثبتنام در مدارس غیرانتفاعی را داشته باشند. در سالهای اخیر رشتۀ موسیقی در حوزۀ هنر و رشتۀ خدمات اداری در حوزۀ کاردانِش، به آموزش رسمی نابینایان و کمبینایان اضافه شده است، اما برای این افراد امکان تحصیل در سایر رشتههای غیر نظری دورۀ متوسطۀ دوم وجود ندارد و مباحث عملی و دیداری دروسی مانند ریاضی یا علوم، حتی در دورههای تحصیلی پایینتر، برای آنها خلاصه یا حذف میشود.
رایگان شدن آموزش عالی بر اساس مادۀ 9 قانون حمایت از حقوق معلولان، سواد و موفقیت تحصیلی افراد نابینا و کمبینا را بهطور معناداری کاهش داده است. این افراد دیگر با نسبت کمتری در دانشگاههای دولتی پذیرفته میشوند. از سوی دیگر، معمولاً این افراد در رشتههای دانشگاهی خاصی مانند حقوق، روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، ادبیات فارسی، الهیات و زبانهای خارجی تحصیل میکنند و مجبورند در سازمانهای خدماتی مانند آموزش و پرورش، بهزیستی، سازمان زندانها و تأمین اجتماعی استخدام شوند. ظرفیت بازار کار در این حوزهها محدود است و آیندۀ شغلی این متقاضيان را در ابهام قرار میدهد. اگر این افراد با تلاش شخصی و حمایت خانواده در رشتههای دانشگاهی غیر نظری مثل فیزیوتراپی یا مهندسی کامپیوتر پذیرفته شوند، اجازۀ ثبتنام نمیگیرند. اگر هم بتوانند تحصیل را به پایان برسانند، پیدا کردن شغل و قبولی در مصاحبههای شغلی در آن زمینهها برایشان بسیار دشوار خواهد بود. همچنین امکان فراگیری هیچ حرفهای برای افراد با آسیب بینایی در بستر آموزش رسمی و غیررسمی کشور وجود ندارد و بدون تحصیلات دانشگاهی، نمیتوانند در بیشتر موارد شغلی پیدا کنند. وجود خدمات ویژه مانند ضبط کتابهای درسی برای دانشجویان با آسیب بینایی در برخی دانشگاهها مانند دانشگاه تهران باعث میشود که علاقهها و تواناییهای این افراد در انتخاب رشته، قربانی شرایط و امکانات محیطی شود.
در عرصۀ اشتغال هم افراد نابینا و کمبینا وضعیت بسیار نابسامانی دارند و چون توانمندیهای این افراد برای جامعه شناختهشده نیست و کلیشۀ ذهنیِ ناتوانی دربارۀ آنها بهطور گسترده وجود دارد، کارفرمایان به آنها اعتماد نمیکنند و رغبتی به استخدامشان ندارند.
تنگناهای آموزشی و هدایت تحصیلی افراد نابینا و کمبینا
دانشگاهها رشتۀ تخصصی تربیتمعلم برای آموزش دانشآموزان نابینا و کمبینا ندارند و دانشجویان با گروههای استثنایی بهصورت عمومی آشنا میشوند. مربیانی که باید برای این افراد تدریس کنند، آموزشهای عملی و دورههای کارورزی محدودی سپری کردهاند. همچنین استخدام و حقوق از زمان ورود به دانشگاه فرهنگیان، نیاز درونی دانشجویان معلم را برای فعالیتهای علمی پژوهشی کاهش میدهد؛ علاوه بر این گزینش علمی و تخصصی کافی برای معلمان در بدو ورود و ضمن خدمت انجام نمیشود و مباحث عقیدتیسیاسی اهمیت بیشتری دارد. این موارد میتواند جذب افراد بدون استعداد تدریس و ناآشنا با چالشهای آسیب بینایی را به دنبال داشته باشد. پایین بودن حقوق معلمان نسبت به کارکنان سایر وزارتخانهها نیز مشکلات را بُغرنجتر میکند؛ درنتیجه مربیانی که باید به افراد نابینا و کمبینا آموزش دهند، چندان مهارت و هنر آموزش، خلاقیت و انگیزۀ لازم را ندارند.
چالش دیگر در مدارس، برنامۀ آموزشی تکراری و یکپارچه برای تمام دانشآموزان با استعدادهای متنوع است. این برنامۀ آموزشی محتوای غیر کاربردی، جزئی و انتزاعی دارد که با نیازها و علاقههای دانشآموزان سازگار نیست. دیگر چالش، دسترسپذیر نبودن آزمونهای سنجش است. این آزمونها معمولاً بهصورت کتبی و دیداری برگزار میشوند که برای افراد نابینا و کمبینا مناسب نیست. همچنین سواد و حوصلۀ منشی آزمونهای سنجش ممکن است مانع قبولی این افراد باشد. چالش دیگر، بیتوجهی به پیشنهادهای افراد متخصص است. این افراد میتوانند راهکارهایی برای بهبود برنامۀ آموزشی، استفاده از فناوریهای کمکی و…ارائه دهند، اما مسئولان از این پیشنهادها غافل میشوند و بهجای آن، فرصتهای مطالعاتی را به سفرهای تفریحی و طرحهای پژوهشی را به اقدامهای تشریفاتی تبدیل میکنند!
مشکل دیگر، بهویژه در مدارس استثنایی، قوانین محدودکنندۀ حدنصاب تعداد دانشآموزان برای اختصاص دادن نیروهای کاری در زمینههایی مانند مربی پرورشی و بهداشت، مشاور، معاون آموزشی و پرورشی، کاردرمان، گفتاردرمان و…است که باعث میشود ظرفیتهای مدارس مانند سالن ورزشی و اتاق معاینه، خالی بماند. پایین بودن تعداد کلاسها در مدارس استثنایی هم معلمان را مجبور میکند برای پر کردن ساعات موظفی در دروسی تدریس کنند که تخصصی در آنها ندارند. این مسائل میتواند افراد نابینا و کمبینا را در انتخاب مسیر تحصیلی و شغلی با مشکلات جدی روبهرو کند.
ارگانهای مثمر ثمر در استعدادیابی افراد نابینا و کمبینا
سازمان آموزش و پرورش استثنایی متولی امور آموزشی دانشآموزان نابینا و کمبینا است و میتواند اصلیترین ارگانی باشد که در زمینۀ پرورش استعدادهای این افراد نقشآفرینی کند. این سازمان باید در نمودار اداری خود دفتری را اضافه کند که وظیفۀ آن تنها کشف و پرورش استعدادهای دانشآموزان با نیازهای ویژه باشد، حتی این دفتر میتواند با همکاری سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان وزارت آموزش و پرورش دایر شود که در حال حاضر صرفاً بر امور تحصیلی دانشآموزان با بهرۀ هوشی بالا نظارت دارد. کارشناسان این دفتر باید در کنار مربیان نظارت کنند تا در مدارس، بستر آموزش دانشآموزانی که در رشتههای خاص مانند هنرهای نمایشی یا علوم کامپیوتر استعداد دارند، فراهم شود. اقدامهای این دفتر در رابطه با دانشآموزان نابینا و کمبینا میتواند شامل این موارد باشد.
- شناسایی رشتههای جدید آموزشی و شغلی مطابق استعدادهای افراد
- مناسبسازی محتوای آموزشی
- دسترسپذیر کردن آزمونهای سنجش با دادن منشی تخصصی یا بریل کردن پرسشها
- برنامهریزی تدریس مباحث دیداری و عملی
- فراهم کردن فرصتهای مطالعاتی برای کارشناسان برنامهریزی در مراکز آموزشی و توانبخشی بینالمللی
- تأمین و تربیت نیروی انسانی متخصص برای آموزش مباحث
- معرفی انواع رشتههای تحصیلی و شغلی به دانشآموزان در محتوای درسی
- جدیت در اجرای آزمونهای رغبت و توانایی در مدرسه
- مشاهدۀ رغبت و توانایی دانشآموزان در موقعیتهای واقعی و عملی مانند بازی، فعالیت تشکلی و داوطلبانه، مسابقه، جشنواره و المپیاد
از سویی مربیان مدارس باید دانش و مهارتهای خود را بهروز نگه دارند و شرایط جامعه و فناوریهای جدید را رصد کنند تا بتوانند ظرفیتهای آموزشی و شغلی نوین را به شاگردانشان معرفی کنند. برای ملموس کردن و مجسمسازی محتوای آموزشی هم باید از مدلسازی و آزمایش عملی و طرحهای برجسته و فناوریهای کمکی روز بهره بگیرند. همچنین مدیران مدارس باید تنخواه داشته باشند تا بتوانند هزینۀ اضافهکاری کارشناسان و مربیان را پرداخت کنند و انواع فعالیتهای فوقبرنامه راه بیندازند. به این شکل بسترهای آموزشی متنوع ایجاد میشود و دانشآموزان حق انتخاب و مشارکت بیشتری پیدا میکنند.
معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی ارگان دیگری است که میتواند با انجام اقدامهایی، استعدادهای افراد نابینا و کمبینا را کشف کنند و پرورش دهد، ازجمله با کمک رسانههای جمعی، به والدین و جامعه کمک کنند تا به شناختی واقعی در زمینۀ توانمندیهای این افراد برسند؛ مشوقهایی مانند وام یا معافیت مالیاتی و بیمهای برای کارفرمایان در نظر بگیرد تا بازار کار را به استخدام افراد معلول ترغیب کند؛ با اختیار گذاشتن حمایتهایی مانند وام خود اشتغالی، معرفی بازار مصرف محصولات و دادن تجهیزات کمکی، افراد نابینا و کمبینا را برای راهاندازی شرکتهای نوآفرین و تشکیل شرکتهای تعاونی کوچک و زودبازده اقتصادی تشویق کند؛ حداقل نصف شهریۀ دانشگاه آزاد را به دانشجویان دانشگاههای دولتی بپردازد تا کیفیت سواد در جامعۀ هدف ارتقا پیدا کند؛ فرصتهای آموزشی و مشاغل مناسبسازیشده را به اطلاع این افراد برساند؛ با تهیۀ دستورالعمل و دادن مشاوره، اهداف رفتاری را در فضاهای شغلی دسترسپذیر کند و در فرایند استعدادیابی، به بسیج سایر ارگانها بپردازد؛ علاوه بر اینها باید روند دیوانسالاری را در زمینۀ دسترسی به حمایتهای راهاندازی کسب و کار اصلاح کند و با اختصاص دادن حمایتهای جداگانه و امتیاز ویژه برای افراد بااستعداد، صفهای انتظار و ازدحام درخواستها را از بین ببرد.
سازمان آموزش فنی و حرفهای هم یکی از نهادهایی است که در سالهای اخیر آمادگی خود را برای توانبخشی آموزشی و شغلی افراد نابینا و کمبینا اعلام کرده است. این سازمان میتواند با برگزاری دورههای مهارتی مناسب، زمینههای لازم برای ورود این افراد را به بازار کار و اشتغال فراهم کند، در صورتی که هنوز نمیداند توانمندیها و نیازهای این گروه چیست و چگونه میتواند دروس فنی و حرفهای را به آنها آموزش دهد! لازم است این سازمان بهمنظور توسعۀ فعالیتهای استعدادیابی و تهیۀ منابع و دورههای مناسبسازیشده همکاریهای گستردهای را با سایر نهادهای دولتی و خصوصی مربوط داشته باشد.
سازمانهای مردمنهاد فعال در حوزۀ آسیب بینایی هم میتوانند با وارد شدن به عرصۀ مشاورۀ شغلی و تحصیلی، خانوادهها و افراد نابینا و کمبینا را در انتخاب مسیر مناسب راهنمایی کنند. همچنین خوب است این ارگانها با همکاری مدارس به این افراد ظرفیتهای نوین فضای مجازی را در ایجاد مشاغل خویشفرما و برندسازی شخصی آموزش دهند.
راهحلهایی برای خانوادهها و افراد نابینا و کمبینا
استعدادیابی فرایندی چندجانبه است که نیاز به اقدامهای شخصی هم دارد، ازجمله افراد نابینا و کمبینا باید واقعبین باشند و از تلۀ اثبات و زندگی مطابق میل دیگران دوری کنند؛ آنها باید از تفکر قالبی رها شوند و با تقویت تفکر نقاد و خلاق، جسارت فرا رفتن از مرزهای گذشتگان را پیدا کنند؛ آنها باید با مشاغل و رشتههای تحصیلی آشنا شوند و برای این منظور، خواندن و شنیدن خاطرات و زندگینامۀ افراد شاغل در مشاغل مختلف را راهنمای خود بدانند و مطالعه را در برنامۀ روزانۀ خود قرار بدهند؛ انجام فعالیتهای داوطلبانه و گروهی را برای محک تواناییها و رسیدن به لذت مفید بودن جدی بگیرند؛ مهارتهای هنری را برای پرورش قدرت تخیل و چهارچوبشکنی بیاموزند؛ مشتاق یادگیری باشند و پول خرج کردن برای فراگیری را بهعنوان سرمایهگذاری در نظر بگیرند؛ باید مهارتهای عمومی مانند فن بیان، مهارتهای کلامی و زبان بدن، زبان انگلیسی، کار با عصای سفید، کاربری کامپیوتر، استفاده از تجهیزات و نرمافزارهای روز را فرابگیرند و درنهایت باید منظم و صبور باشند. والدین نیز نقش مهمی در استعدادیابی فرزندانشان دارند. آنها باید کلیشه ناتوانی و حمایت افراطی را کنار بگذارند و استعدادهای فرزندانشان را سرکوب نکنند؛ به فرزندانشان آزادی عمل بدهند و مسئولیت برخی کارها را به آنها بسپارند؛ علاقههای آنها را ببینند و دغدغههایشان را بشنوند؛ بستر پرورش استعدادها را با ثبتنام در دورههای آموزشی فراهم نمایند و علاوه بر اینها با ایجاد فرصت کسب درآمد و موفقیت عملی، فرزندانشان را تشویق کنند.