لایو «آشنایی با مشاوره همسانی»
خانم سمنانیان، لطفاً ابتدا یک معرفی کوتاه از خودتان داشته باشید.
خانم سمنانیان: سلام، وقت همگی بخیر. من سمنانیان هستم، مشاور و مدرس در موسسه حمایت از افراد آرپی. اگر بخواهم خلاصهای از بیوگرافی خودم بگویم، من هم مبتلا به بیماری آرپی هستم و به واسطه آن، حدود هجده سال است که فرآیند و سبک زندگی با نابینایی را تجربه میکنم. پس از نابینایی، رشته مشاوره را برای کارشناسی ارشد انتخاب کردم و در این زمینه فعالیت میکنم. علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، کارگاههای متعددی را گذراندهام و پروانه فعالیت از سازمان نظام روانشناسی دارم که به من اجازه میدهد علاوه بر جامعه همصنف خودم، در حیطه مشاوره خانواده نیز خدماترسانی کنم.
این خیلی عالی است. سؤالی که ذهن من را درگیر کرده این است که آیا مشاوره همسانی با مشاوره عادی تفاوتی دارد؟
خانم سمنانیان: بله، تفاوتش در یک حیطه خاص است و آن این است که مشاور، همصنف فرد مراجعهکننده است. برای مثال در موسسه ما که از افراد آرپی حمایت میکند، مشاور خودش باید مسئله بینایی داشته باشد. یا در گروه معتادان گمنام (NA)، فردی که کمک میکند باید خودش دوره اعتیاد را تجربه کرده و از آن گذر کرده باشد تا بتواند به همصنف خود کمک کند. این لزوماً به آن معنا نیست که آن فرد حتماً تحصیلات آکادمیک دانشگاهی داشته باشد.
در این نوع مشاوره چه موضوعاتی مطرح میشود؟ آیا فقط مشاوره روانشناسی است یا آموزشهای دیگری مانند مهارتهای زندگی و استفاده از ابزارها هم ارائه میشود؟
خانم سمنانیان: هدف اصلی مشاوره همسانی این است که به مراجعین کمک کند به پذیرش مسئله خودشان برسند. اگر ما درباره مسئله بینایی صحبت میکنیم، یعنی به پذیرش مسئله بیناییشان برسند. این رویکرد تاریخچهای دارد و کار خود را در زمینههای دانشجویی و معلولین در خارج از کشور شروع کرده است و چند سالی است که در کشور ما در مقوله بینایی به صورت حرفهایتر دنبال میشود. این به آن معنا نیست که مشاور همسان صرفاً به مسائل خانوادگی فرد رسیدگی کند. البته ممکن است یک مشاور، علاوه بر دانش مشاوره همسانی، مانند من مشاور خانواده هم باشد که در این صورت هم در زمینه پذیرش مسئله بینایی کمک میکند و هم به مسائل خانوادگی که مراجع مطرح کند، رسیدگی میکند. اما افرادی که تحصیلات مرتبط ندارند و فقط دورههای همسانی را گذراندهاند، صرفاً باید در زمینه رساندن مراجع به پذیرش مسئله بیناییشان فعالیت کنند.
بسیار خب. پس اگر فردی که به تازگی نابینا شده بخواهد برای برقراری ارتباط اجتماعی، آشنایی با کلاسها یا نرمافزارها کمک بگیرد، آیا میتواند از مشاور همسان کمک بگیرد؟
خانم سمنانیان: نه. مشاور همسان صرفاً در پذیرش مسئله بینایی به او کمک میکند؛ او را همراهی و با او همدلی میکند تا ترسها و ناراحتیهای مرتبط با مسئلهاش را تخلیه کند. پس از اینکه امید به زندگی در فرد ایجاد شد، مشاور او را به نهادها و موسساتی که فناوری یا خدمات مددکاری و موارد دیگر را آموزش میدهند، ارجاع میدهد. مشاور همسان صرفاً یک تسهیلگر در این مسیر است.
این مشاوره فقط به فردی که آسیب دیده کمک میکند یا خانواده او هم میتوانند از این خدمات استفاده کنند؟
خانم سمنانیان: معمولاً این دو را از هم تفکیک میکنند. گاهی وقتی یک کودک آسیب بینایی دارد، خودش آمادگی مشاوره را ندارد. در این حالت با آماده کردن خانواده برای رسیدن به پذیرش، آنها میتوانند به صورت غیرمستقیم به کودک کمک کنند. اما اگر فرد بزرگسال باشد، خانواده تفکیک شده و برای کمک به سراغ یک مشاور دیگر میروند. مشاوره همسانی فقط بر روی خود فرد و مسئله بیناییاش تمرکز دارد.
آیا میتوانیم برای گرفتن این مشاوره پیش هر کسی برویم؟
خانم سمنانیان: نه، متاسفانه. یکی از دلایلی که من امروز اینجا هستم این است که بگویم مراجعه به افراد نامناسب، باعث میشود هم پذیرش مسئله بینایی به تعویق بیفتد و هم آسیبهای دیگری به فرد وارد شود. کمک حرفهای مقوله بسیار مهمی است. مشاوران همسانِ حرفهای وظیفه دارند موارد مراجعین خود را با سوپروایزرشان مطرح کرده، کسب تجربه کنند و خدمات حرفهای به مراجع ارائه دهند. اگر فردی در این زمینه تبحر نداشته باشد، آسیب میزند.
از کجا میتوانیم بفهمیم یک مشاور این دورهها را گذرانده است؟
خانم سمنانیان: معمولاً تجربه دهان به دهان بسیار اثرگذارتر از تبلیغات است. برای مثال، دوستانی که در مشاورههای گروهی یا فردی من شرکت کردهاند، من را به دیگران معرفی میکنند و این بهترین راه شناخت است.
آیا نکته دیگری هست که بخواهید در این مورد توضیح دهید؟
خانم سمنانیان: موضوعی که برای من خیلی مهم است، این است که میبینم با وجود مشاوران متبحری که میشناسیم، بسیاری از دوستان کمک حرفهای نمیگیرند و صرفاً با درد و دل کردن با یک دوست، حل مسائل خود را به تعویق میاندازند. یکی از دلایل حضور من در این لایو، اثبات ضرورت استفاده از مشاوره همسانی است. خود من اگر در زمانی که بیناییام را از دست میدادم، مشاور مناسبی کنارم بود، اینقدر سختی نمیکشیدم و شاید خیلی سریعتر مهارتهای لازم را یاد میگرفتم. اما چون در آن زمان مشاور مناسب کم بود، فرآیند سوگی که طی کردم بسیار طولانی شد. سؤال من این است که چرا الان با وجود این امکانات، چه برای پذیرش مسئله بینایی و چه برای یادگیری فناوری، دوستان از آن بهرهمند نمیشوند؟
واقعاً سوال جالبی است. چرا با اینکه دوستان میدانند آسیب بینایی دارند، برای کمک حرفهای اقدام نمیکنند؟ این مسئلهای است که باید به آن رسیدگی شود.
خانم سمنانیان: بله و من دوست دارم اگر دوستان پرسشی دارند یا نظری در این مورد دارند، مطرح کنند. یکی از دلایلی که همیشه افراد از مشاوره دوری میکنند، هزینه آن است. اما مشاوره همسانی تا مدتی وظیفه دارد که به صورت رایگان به مراجعین خدمترسانی کند. پس هزینه نمیتواند عامل مهمی باشد.
خانم سمنانیان: این سکوت ابتدای جلسات برایم آشناست. در کلاسهای مشاوره گروهی خودم هم وقتی در ابتدا میپرسم آیا سوالی هست، کسی پاسخ نمیدهد، اما در انتهای کلاس همه میخواهند وقت اضافهتری برای صحبت داشته باشند. امیدوارم این یخ هرچه زودتر آب شود و ما شنونده صحبت دوستان باشیم.
ظاهراً هنوز سوالی نیست. اگر ممکن است کمی درباره ضرورت این مشاورهها و کمکی که افراد میتوانند بگیرند، توضیح دهید.
خانم سمنانیان: حتماً. بسیاری از مراجعین به من میگویند که مدتها کسی را نداشتند که همصنفشان باشد و دقیقاً بفهمد چه میگویند. مثلاً وقتی میگفتند “امروز دیدم اینگونه است”، خانواده یا همکاران فکر میکردند تظاهر میکنند. وقتی این مسائل را با من در میان میگذارند، در وهله اول حس بسیار خوبی را تجربه میکنند که یک نفر هست که همحس آنهاست و با مسائلشان آشناست.
هدف مشاوره همسان این است که در ابتدا، گوش شنوایی برای حرفهای ناگفته شما باشد. حتی ممکن است چندین جلسه فقط به حرفهای شما گوش دهد و راهکاری ارائه ندهد. همین انعکاس دادن و همدلی کردن به شما این حس را میدهد که تنها نیستید. گاهی همین شنونده صرف بودن، باعث میشود راهکار از درون خود فرد بجوشد.
من خودم بیست سال پیش که این موضوع را تجربه میکردم، فناوری به اندازه امروز پیشرفته نبود. یکی از چیزهایی که میتوانست تسکینبخش غم من باشد، مواجهه با افراد همصنف بود. همان صحبتهای اندک در گروهها و به اشتراک گذاشتن تجربیات، خیلی به ما کمک کرد تا فرآیند سوگ را بهتر طی کنیم.
یکی از شرکتکنندگان میگوید: من مدتها به بچههایم میگفتم چشم من این مشکل را دارد و درمان نزدیک است، اما قبول نمیکردند. میگفتند تو عمل آب مروارید کردی و بدتر شدی. تا اینکه چند روز پیش که به شیراز نزد چشمپزشک رفتیم و بچههایم همراهم بودند، وقتی آقای دکتر صحبت کرد، آنها تازه قبول کردند که حرفهای من حقیقت دارد.
خانم سمنانیان: بله ممنونم که تجربهتان را به اشتراک گذاشتید. وقتی دیگران تجربه ما را ندارند، حرف ما را باور نمیکنند، اما وقتی یک متخصص آن را تأیید میکند، به باور میرسند. شما که همیشه در کارگاههای من شرکت میکنید، حضور در این مشاورههای گروهی و فردی چقدر به خود شما کمک کرد تا بهتر با مسئله بیناییتان کنار بیایید؟
شرکتکننده در جواب: خیلی خانم سمنانیان. من از زمین تا آسمان فرق کردم. خیلی از این مشاورهها کمک گرفتم. همین امروز که کلاس کار با موبایل را به خاطر قطعی برق از دست دادم خیلی ناراحت شدم. اما بعد خوششانسی آوردم و دیدم شما کلاس دارید و بینهایت خوشحال شدم. من همیشه در حال یادگیری هستم و از این کلاسها استفاده میکنم.
خانم سمنانیان: از شما تشکر میکنم که با بیان احساستان، پاسخ سوال من را به گوش بقیه هم رساندید. اگر اجازه بدهید فرصت را به دوستان دیگر هم بدهیم تا تجربیاتشان را بگویند. نیت ما از این لایو این است که حتی اگر چند نفر هم قانع شوند که برای حل مسائلشان کمک حرفهای بگیرند، ما به هدفمان رسیدهایم.
دوستان دیگر، در خدمتتان هستیم.
خانم سمنانیان: مثل اینکه دوستان صحبتی ندارند. من میخواهم تجربیاتی را که در این بیست سال حضورم در موسسه کسب کردهام، مطرح کنم که شاید خالی از لطف نباشد.
حتماً، بفرمایید.
خانم سمنانیان: ما اوایل که دورهمیهای مشاوره گروهی داشتیم، صرفاً با آزمون و خطا تجربیاتمان را دنبال میکردیم. خاطرم هست که همین مسئله باعث شد تصمیم بگیرم رشته مشاوره را بخوانم تا بتوانم به صورت حرفهای به جامعه همصنف خودم کمک کنم. قبل از آن، ما تقریباً هیچ اطلاعی از مهارتهایی که باید به خانوادههایمان میآموختیم، نداشتیم.
یک نکته هم بگویم، من چند وقتی است که به جای واژه «نابینا»، از واژه «ناتصویربین» استفاده میکنم، چون «بینایی» از «بینش» میآید و ما ناتصویربینها یا کمتصویربینها، فقط تصویر را نداریم یا آن را محدود داریم، وگرنه توانایی بینشمندی را داریم.
در آن زمان ما خیلی از مهارتها را نمیدانستیم. کتابهای بهزیستی هم مناسب نبودند و کلاسهای آموزشی نیز مانند امروز گسترده نبود. وقتی از یک مشاور راهنمایی میخواستم، میگفت: «شما باید از یک متخصص کمک بگیرید.» اما من در آن موقع آن متخصص را از کجا باید پیدا میکردم؟ خودم به شدت به خاطر مسئلهام غمگین بودم.
تا اینکه یکی از دوستان که برادرش در خارج از کشور بود، کتاب جامع و کاملی به زبان انگلیسی تهیه کرد. من و دو دوست دیگر، آن کتاب را با نام «چگونه زندگیام را شکوفا کنم» ترجمه-تالیف کردیم.
ممکن است بگویید چه مهارتها یا سوالاتی در آن کتاب مطرح شده بود که آن را جالب میکرد؟
خانم سمنانیان: برای مثال، یک مهارت ساده اما مهم، آداب غذا خوردن بود. ما نمیدانستیم چیدمان بشقاب غذا باید چگونه باشد تا متوجه شویم هر خوراکی کجاست. در کتاب پیشنهاد شده بود که بشقاب را مانند یک ساعت در نظر بگیرید و محل هر غذا با یک عدد ساعت مشخص شود (مثلاً ساعت ۱، ساعت ۳ و…). موارد دیگری مانند آداب نظافت شخصی، نحوه ارتباط گرفتن در مهمانیها و وظایف خانوادهها برای جلوگیری از انزوای فرد، در آن مطرح شده بود.
با وجود یادگیری این مهارتها، مسئله اینجا بود که با هر اتفاق جدید، من متوجه میشدم هنوز با غمِ مسئله بیناییام کنار نیامدهام. بعدها یک روانکاو پیدا کردم و با او صحبت کردم، اما روانکاو من چون ناتصویربین نبود، هرچقدر هم تلاش میکرد، نمیتوانست حس من را کاملاً درک کند و این یک کاستی بود.
اکنون که مشاوره همسانی به صورت حرفهای و متصل در شهرهای مختلف فعال شده، حس میکنم که من چقدر سختی کشیدم، صرفاً به این خاطر که گروههای کمک حرفهای وجود نداشت. با این حال، همچنان این پرسش باقی است که چرا الان با وجود این گروهها، دوستان مشارکت نمیکنند.
خانم سمنانیان، شما بر اساس تجربهتان چه دلایلی را برای این موضوع در نظر دارید؟
خانم سمنانیان: شاید یک دلیل این باشد که آگاهی دوستان، به خصوص در شهرستانها، درباره اینکه از کجا و چگونه میتوانند این افراد را پیدا کنند، کافی نیست. هرچند الان در استان اصفهان، شهر رشت و تهران مشاوران همسان فعال هستند و گروه دیگری نیز در حال آموزش برای پوشش شهرهای دیگر است. همه این دوستان میتوانند از طریق موسسه حمایت از افراد آرپی به مشاوران همسان متصل شوند.
شاید مقوله دیگر این باشد که هنوز تعریف «کمک گرفتن» برای افراد به درستی جا نیفتاده است. شاید به خاطر طرز فکر دیگران نگران هستند و میترسند که اگر بگویند پیش مشاور رفتهاند، فکر دیگری در موردشان بکنند.
خانم سمنانیان: بله، متاسفانه این موضوع فقط مختص به جامعه ما نیست. خیلی از مردم به خاطر همین تفکر که «مگر من دیوانهام پیش مشاور بروم؟» از کمک حرفهای امتناع میکنند. در حالی که در کشورهای توسعهیافته، افراد برای هر کاری از مشاور کمک میگیرند تا بهای کمتجربگی را نپردازند. آنها هزینه برای مشاوره را یک سرمایهگذاری برای جلوگیری از اشتباهات بزرگتر میدانند. ضمن اینکه فرد میتواند در یک محیط خصوصی مانند پارک یا هرجای خلوت دیگری، به صورت تلفنی مشاوره بگیرد تا کسی متوجه نشود.
یک نکته دیگر هم این است که بعضی از دوستان مستقیماً به دنبال راهحل هستند و نمیخواهند مسائلشان ریشهیابی شود. میخواهند سریع به آنها یک مسیر نشان داده شود.
خانم سمنانیان: در پاسخ به پرسش شما درباره راهکار مستقیم باید بگویم، در کار مشاوره وقتی فرد در بحران و شرایط حاد قرار دارد، بله، مشاور راهکار مستقیم هم ارائه میدهد. اما هدف نهایی این است که مراجع به «خودرهبری» برسد. اگر من مدام به مراجع راهکار مستقیم بدهم، او به من وابسته خواهد شد و این برخلاف هدف مشاوره است. هدف مشاوره همسانی این است که فرد پس از رسیدن به پذیرش، بتواند خودش مسیرش را پیدا کند.
بعضی از دوستان میپرسند که اصلاً تعریف «پذیرش» یعنی چه؟ ما در هر موقعیتی ممکن است دوباره احساساتمان غلبه کند و ناراحت شویم.
خانم سمنانیان: این پرسش بسیار خوبی است. پذیرش به آن معنا نیست که من به یک نقطه خاص و تمامشده برسم. نه، ممکن است با رخدادهای جدید، من دوباره به فرآیند سوگ (غم، خشم، چانهزنی) برگردم. تفاوت اینجاست که دیگر با شدت قبل و به مدت طولانی در آن حالت باقی نمیمانم.
اجازه بدهید یک تجربه شخصی را بگویم. سال ۹۶ یک نویسنده با من تماس گرفت که میخواست شخصیت داستانش یک مرد ناتصویربین باشد. او از من پرسید: «تو به پذیرش مسئله بیناییات رسیدی؟» و من با اطمینان گفتم بله. سه هفته بعد، یکی از دوستان دوره دبیرستانم پس از سالها با من تماس گرفت تا تولدم را تبریک بگوید. او نمیدانست که من ناتصویربین هستم. وقتی خواستم این موضوع را به او بگویم، احساس کردم بغض گلویم را گرفته و گفتن این جمله برایم بسیار سخت است. این نشان داد در ناخودآگاه من هنوز زخمهایی حلنشده وجود داشت.
پس از آن ماجرا، بارها تجربه کردم که عقبگرد داشتهام، اما دوباره فرآیند سوگ را طی کرده و سریعتر به پذیرش رسیدهام. پس پذیرش یک نقطه نیست، یک طیف است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که محدودیتهایی برای ما وجود دارد و همین ما را غمگین و خشمگین میکند. پذیرش یعنی قبول کنیم که این چالشها، بخش جداییناپذیر زندگی ماست.
خیلی ممنون. دوستان اگر سوالی در این زمینه دارید بپرسید.
یک شرکتکننده دیگر: ببخشید، من فکر میکنم یکی از دلایلی که ما کمتر صحبت میکنیم، گوشهگیری، منزوی بودن و ضعیف بودن ارتباط اجتماعیمان است. اینها باعث میشود قدرت بیان نداشته باشیم.
خانم سمنانیان: بخشی از صحبت شما طبیعی است. اما در همین کارگاههای آنلاینی که برای افراد همصنف خودمان برگزار میشود، اگر این موضوع را مطرح کنید، میبینید که همه تجارب مشابهی دارند و راهکارهایشان را به شما میگویند. یک نفر که معاشرتیتر است، سریع دنبال راهکار میگردد تا از مهمانیها لذت ببرد. اما فرد دیگری ممکن است گوشه عزلت را انتخاب کند و دنبال راهکار هم نگردد.
شرکتکننده: بله، ولی بحث من این است که در مهمانی با افراد عادی، واقعاً به ما خوش نمیگذرد چون حسی نداریم. این باعث منزوی شدن میشود.
خانم سمنانیان: نه، اگر خودتان انتخاب کنید که به یک مهمانی نروید و در عوض در جمع دیگری که راحتتر هستید شرکت کنید، این انزوا نیست. انزوا زمانی است که هیچ راه دیگری نداشته باشید. الان کلی دورهمی آنلاین بین بچهها هست که با هم میگویند و میخندند. من خودم در جمعهایی هستم که تنها ناتصویربین منم. چون آن جمع برایم مهم است، راهکارهایی پیدا کردهام؛ یا از دوستی کمک میگیرم یا میپذیرم که در هر محیطی، آدمهای متفاوتی وجود دارند. این مسئله فقط برای ما نیست. نوجوانان هم گاهی در جمع بزرگسالان سرشان را با گوشی گرم میکنند چون بهشان خوش نمیگذره.
شرکتکننده: بله، ولی من با اینکه در کلاسهای شما شرکت میکنم، هنوز به آن پذیرشی که باید، نرسیدهام.
خانم سمنانیان: میدانید چرا؟ چون گاهی مسائل، ریشههای کاملاً فردی و شخصی دارند. در این مواقع شما باید وقت مشاوره خصوصی بگیرید تا بتوانیم روی موارد مختص خود شما کار کنیم. مشاوره همسانی بیشتر بر مشاوره فردی متمرکز است تا گروهی. شما میتوانید با موسسه آرپی تماس بگیرید و درخواست وقت مشاوره با من یا هر کدام از همکارانم را بدهید تا به شما وقت داده شود.
خانم سمنانیان: در انتهای جلسه دوست دارم به یک پژوهش اشاره کنم. سال ۹۰، دوستی در سوئد سبک زندگی افراد آرپی در ایران و سوئد را مقایسه کرد. با وجود اینکه سوئد کشور توسعهیافتهای است و از نظر فرهنگی رفتار بسیار متناسبی با افراد دارای محدودیت دارند، اما آنجا هم خیلی از بچههای آرپی تا زمانی که مسئلهشان حاد نمیشد، آن را از دیگران پنهان میکردند. دقیقاً مثل اینجا. خود من هم تا زمانی که دیدم خیلی ضعیف شد، از دیگران کمک نگرفتم و به خودم سختیهای غیرضروری دادم. میخواهم بگویم همین کنار هم بودن و مطرح کردن چالشها، میتواند از سختیهای تکتک شما کم کند.
دوستان، متاسفانه به پایان این لایو رسیدیم. از حضور شما سپاسگزاریم و خوشحال میشویم شما را در برنامههای آینده موسسه ببینیم. خانم سمنانیان، صحبت نهایی شما؟
خانم سمنانیان: من همه دوستان را به خدا میسپارم. امیدوارم در مسیر زندگیشان با وجود همه چالشها، بتوانند با قدرت به راهشان ادامه دهند. خدانگهدارتان.
پس تا درودی دیگر، بدرود.